📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
Telegram. me/anjomane_dastani_rahtaab.. وفات ابراهیم (ع)
Telegram.me/anjomane_dastani_rahtaab
وفات ابراهیم(ع)
ترجمه ی تفسیر طبری
و سبب بیرون شدن ابراهیم(ع) از این جهان، آن بود كه خدای ـ عزوجل ـ عزائیل را ـ علیه السلام ـ گفته بود كه: چون قبض روح ابراهیم كنی، جان او به فرمان او بردار، تا او نفرماید و دستوری7 ندهد جان او را برمدار.
پس، خدای ـ تعالی ـ همه كار او را بدین جهان در8، تمام كرد و او را عمری دراز داد، و دویست سال كم چیزی، از عمر او گذشته بود و خواستهای9 او و فرزندان بسیار گشتند.
آنگه خدای ـ عزوجل ـ بفرمود كه جان او را بردار به فرمان او. و ملك الموت تدبیر آن همی كرد تا چه حیله10 كند و چه تدبیر سازد كه جان او به فرمان او بردارد.11
پس ملك الموت، یك روز خویشتن را بر سان پیری ضعیف بساخت، و با یكی عكازه12 لرزان، همی آمد به سوی ابراهیم . ابراهیم ـ علیه السلام ـ چون چنان شخصی را دیدی او را به خانه بردی و مهمان داری كردی و مراعات كردی.
و چون ابراهیم او را بدید چنان دانست13 كه او به مهمان آمده است14 یا به طمعی15 آمده است و هم آن ساعت بفرمود تا خوانی و طعام آوردند سوی او.
عزرائیل دست از زیر بیرون كرد، لرزان و لقمه ای از آن برداشت، و دستش بلرزید و از دستش بیفتاد و یكی دیگر برداشت و چون در دهان خواست نهاد همچنان از دستش بیفتاد و ابراهیم بدو اندر همی نگرست16 و عجب همی داشت آن لرزیدن او. و او را پرسید كه: تو را چه بوده است كه چنین می لرزی و از لرزیدن طعامی نمی توانی خوردن؟
عزرائیل گفت: از پیری و ضعیفی چنین همی لرزم و هیچ قوتی ندارم و طعام
نمی توانم خورد گفت: زاد17 تو را چند باشد گفت: دویست و پنج سال از عمر من گذشت.
چون ابراهیم آن سخن بشنید گفت: یا رب اگر من نیز تا پنج سال دیگر چنین ضعیف خواهم شد مرا نیز18 زندگانی مده و چون این سخن بگفت: حالی19 ملك الموت جان او بستد. و السلام.
ترجمه و تفسیر طبری، به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی، مجلد اول، ص 167- 171)
1- و آنگاه ابراهیم گفت: پروردگارا به من بنمای كه چگونه مردگان را زنده می كنی؛ فرمود مگر ایمان نداری؟ گفت: چرا ولی برای آنكه دلم آرام گیرد: فرمود چهار پرنده بگیر(و بكش) و پاره پاره كن [و همه را در هم بیامیز] سپس بر سر كوهی پاره ای از آنها بگذار. (البقره آیه 260 قرآن كریم با ترجمه بهاءالدین خرمشاهی)
2- باز شام شود: به شام برگردد.
3- كلنگ: پرنده ای عظیم الجثه از راسته درازپایان كه دارای منقاری قوی و نوك تیز و بالهای وسیع است ودر حدود 12 گونه ازآن شناخته شده....بلندی این پرنده به یك و گاهی یك و نیم متر می رسد. (ر.ك: فرهنگ معین)
4- بركرد: بر هم آمیخت.
5- آنگاه آنان را [به خود] بخوان: [خواهی دید] كه شتابان به سوی تو می آیند و بدان كه خداوند پیروزمند فرزانه است (البقره آیه 260، ترجمه خرمشاهی)
6- نهمت: منتهای آرزو.
7- دستوری: اجاره.
8- بدین جهان در: در این جهان، استعمال دو حرف اضافه برای یك متمم از ویژگیهای سبك نظم و نثر خراسانی است.
9- خواسته: مال و ثروت.
10- حیله: تدبیر.
11- معنای جمله: جان حضرت ابراهیم را طبق دستور خداوند با اجازه ابراهیم بگیرد.
12- عكازه: عصا
13- چنان دانست: چنان تصور كرد.
14- به مهمان آمدن: به مهمانی آمدن
15- طمع: خواهش، آرزو.
16- نگرستن: مخفف نگریستن
زاد: سن. معنای آن جمله آنست كه چند سال داری؟
18- نیز: دیگر
19- حالی: همان دم، همان وقت.