📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
سینما الوند. حکایتی از فیلم، سینما، خیالپردازی، خاطرهبازی و تاریخ. سینماهای من
سينما الوند
حکایتی از فیلم، سینما، خیالپردازی، خاطرهبازی و تاریخ
سینماهای من
مجله فيلم شماره ٤٩٩
اميرشهاب رضويان
ولایت ما همدان، چندین و چند ویژگی منحصربهفرد دارد.
اول: روزگاری سردترین شهرهای ایران بود، اما الان به برکت تغییرات اقلیمی و نابودی منابع آب به واسطة حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق و احداث نیروگاهی که آب منطقه را ميبلعد و به بخار تبدیل ميکند و ابرهای حاصل از آن یحتمل جایی دیگر از جهان را پرآب میکند، دارد مبدل میشود به اقلیمی خشک که پهلو بزند به کویر لوت و نمک.
دوم: گویش همدانیهای اصیل، ویژه است. کلمات را با کسره و کشش خاصی تلفظ ميکنند که شیرین است و خاص. محققان همدانی در کنار پپسی بازکردن برای خود و این شیوة سخن گفتن، گویش همدانی را بازماندة صادق گویش دوران کهن ميدانند و ریشة کلمات و افعال همدانی را به دوهزار و اندی سال پیش نسبت ميدهند. گویا کلیمیان همدان که با کورش کبیر از بابل به همدان مهاجرت می کنند هم در شکل گیری این لهجه موثر بوده اند. پیش از انقلاب همدان حدود 5000 کلیمی داشت که در مشاغل پزشکی، تجارت، عتیقه فروشی، بزازی، معلمی فعال بودند و با تاسیس مدرسه اتحاد یا آلیانس پیشگام آموزش مدرن بودند. راسته ای در بازار همدان هنوز هم فعال است به نام راسته کلیمی ها. از آن جمعیت امروز فقط 50 نفر در شهر مانده اند که یک نفرشان کلید دار آرامگاه استر و مردخای است
سوم: پیش از احداث جادة جنوب توسط رضاخان - یعنی جادهاي که تهران را به اراک، بروجرد، خرمآباد، اندیمشک، دزفول، اهواز، خرمشهروصل ميکند - امنترین مسیر بازرگانی با عثمانی و عراق بعدی مسیرخسروی، قصرشیرین، کرمانشاه، همدان، قزوین، تهران بود و به واسطة این مسیر منحصربهفرد، همدان پر بود از کاروانسراهای متنوع که بارانداز بازرگانان بود. درحال حاضرکه قواعد واردات و بازرگانی تغییر کرده، همدان پر است از کاروانسراهای متروک که بسازوبفروشها در کمین تبدیل آنها به برج هستند و میراث فرهنگی و دوستداران معماری شهر، معترض و مراقب نسبت به سرنوشت ابنیه قدیمی.
چهارم: اوایل دوران پهلوی اول برنامة تغییر نقشة شهر طراحی و عملی میشود، محلات قدیمی که از طریق کوچهها به هم وصل ميشدهاند و هریک بازارچهای داشتهاند، با احداث شش خیابان اصلی به نامهای بوعلی، عباسآباد، باباطاهر، اکباتان، شورین و سنگشیر، از هم جدا میشوند و محلهها در شش بخش منشعب از یک دایرة متحدالمرکز که میدان نامیده میشود، قرار میگیرند. میدان اصلی را میدان پهلوی نامگذاری ميکنند که این نام در طول سلطنت پهلوی، هیچگاه مورد استفاده مردم قرار نمیگیرد و همدانیهای مقتصد به جای خسته کردن استخوانهای فک، ماهیچههای صورت، تارهای صوتی، زبان مبارک و گفتن کلمة طولانی و ناماًنوس «میدان پهلوی» در نشاني دادن بهدرشکهچیها و تاکسیدارهای بعدی، تنها از عبارت «میدان» استفادهميکردند و این، گونهاي از مبارزة منفی همدانیها بر علیه حکومتی بود که زمانی مقام اولش رضاخان، رئیس قزاقخانة شهر بوده است. باری میدان شکل گرفت و شش ساختمان زیبا با دوازده گنبد دور آن ساخته شد. نقشهاش را «کارل فریش» نامی از اتباع آلمان کشیده بود که هنوز پس از هشتاد و اندی سال یگانه است و زیبا. میدان تبدیل شد به مرکز شهر. بهترین و مهمترین مغازههای شهر در طبقة همکف شش ساختمان دور میدان، شکل گرفتند. امروزه همدان میدان های متعددی دارد که اسامی متنوعی هم دارند اما فقط این یک میدان است که کلمه "میدان" اسم خاص آن شده است. همدانی های مقتصد تر برای نشان دادن میدان به عنوان مقصد، دیگر حتی اسم آن را هم به زبان نمی آورند و تنها انگشت سبابه دست راست را در جهت عقربه های ساعت رو به زمین به حالت چایی هم زدن می چرخانند وکلیه تاکسی ران ها و مسافرکش ها می فهمند که این کد یعنی: می خواهم به میدان بروم.
پنجم: بر اساس طرح کارل فریش آلمانی در ساختمان حد فاصل خیابانهای عباسآباد و بوعلی، سینمایی احداث شد که به احترام قله الوند اسمش را «سینما الوند» گذاشتند. پیش از آن سینمایی به نام «مایاک» در خیابان سنگشیر و سینمایی موقت توسط نظامیان انگلیس در حوالی قلعة «کاظمسلطان» و «چشمه باشاقه» در شهر فیلم نمایش داده بود. سینما مایاک ساختمانی معولی داشت و تعدادی محدود صندلی که با افتتاح سینما الوند به محاق رانده شد و حدود سالهای 1324-1325 تعطیل شد. قدما می گفتند که در همان سال های رونق سینما مایاک، سرهنگی با خانواده اش به تماشای فیلم می رود. در فیلم بانویی با لباس نامناسب بازی می کرده، سرهنگ برای اثبات ناموس پرستی و عرض اندام پیش همسرش، از جا برمی خیزد، با طپانچه کمری اش به بانوی روی پرده شلیک می کند و با طمانینه روی صندلی اش می نشیند اما در نهایت تعجب همچنان بانوی بی حیا را زنده بر پرده مشاهده می کند. راوی می گوید سرهنگ تا پایان عمرش به سینما نرفت و دیوار گچی سینما مایاک