اما کمی بعد سربازان انگلیسی، هندی و امریکایی از راه رسیدند، امریکایی‌ها در جاده تهران، روبروی ده امزاجرد کمپی مجهز ساختند و انگلیس

اما کمی بعد سربازان انگلیسی، هندی و امریکایی از راه رسیدند، امریکایی ها در جاده تهران، روبروی ده امزاجرد کمپی مجهز ساختند و انگلیسی ها در جاده ملایر، بین ده آبشینه و ایوک،برای نیروهای اغلب هندی شان اردو زدند و زمام امور شهر را به عهده گرفتند.مستر سیمون که همه به عنوان تاجر فرش می شناختندش، لباس افسری ارتش انگلیس به تن کرد و از گردانندگان معرکه شد. ارزاق انبار شده را ارتشهای اشغالگر از مالکان خریدند و قحطی تحمیلی آمد. نان جیره بندی شد و جلوی نانوایی ها برای گرفتن سهمیه نان کوپنی شلوغ و صف گرسنگانی که برای دریافت کاسه ای دمپختک دولتی در میدان می ایستادند، تا جلوی سینما الوند کشیده شد. متفقین گاه در سینما فیلم های تبلیغاتی نشان می دادند و دیگر فیلم ها هنوز به سنت سال های قبل از جنگ بدون گفتار فارسی بود وتنها میان نویسهایی فارسی بین تصاویر می آمد که با سوادها با صدای بلند برای سایرین می خواندند. اشغالگران در شهر جنایت کردند، گرسنگی آوردند، آدم کشتند و رفتند. در همین سال ها بود که جوانکی سبیلو و خوش چهره به نام مرتضی کیوان که شاعر مسلک بود و اهل فرهنگ و سیاست به شهر آمد. کيوان در سال 1322 از آموزشگاه فني وزارت راه فارغ‌التحصيل شده بود و به عنوان تکنيسين راه‌سازي براي گذراندن دوره سه ساله خارج از مرکز، مأمور خدمت در اداره راه همدان شد و در همان سال به همراه مادر و خواهرش به همدان آمد. مرتضي کيوان از نسلي بود که به گفته اسلامي نُدوشن «وجه مشترکش، نوطلبي و رو به آينده داشتن بود. دوره‌اي بود که همه ما فکر مي‌کرديم که ايران روبه تغيير است و مي‌خواستيم در اين تغيير حضور داشته باشيم.» کيوان نيز در شمار طرفداران سوسياليسم بود. اما برخلاف بسياري از هم‌نسلان خود به حزب توده ايران نپيوست بلکه فعاليت سياسي را در همدان و با عضويت در شعبه حزب پيکار آغاز کرد. در سال 1324 به دليل فعاليت‌هاي حزبي‌اش يک بار از سوي مأموران شهرباني همدان بازداشت و به مدت بيست روز به زندان بيجار منتقل شد و مدتي بعد هم مجدداً دستگير و يک هفته در زندان قم محب

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan