بخشی از مصاحبه با هوشنگ گلشیری. ***

بخشی از مصاحبه با هوشنگ گلشیری
***
*خیلی‌ها معتقدند شعر و داستان امروز قالب خودش را پیدا کرده و به‌گفته‌ی شما به مرزهای اصولی نزدیک شده، اما از نظر محتوایی زیر صفر است، یعنی در یک کلام اگر در ذهن نویسنده یا شاعر بماند یا روی کاغذ بیاید هیچ گونه تفاوتی ندارد. به نظر شما این روند به کجا ختم می‌شود؟!

🌸گلشیری:
من این طور فکر نمی‌کنم. کل جامعه مخاطب یک داستان یا کل داستان‌های ما نیستند، بلکه تحصیل کردگان یک جامعه مخاطب فرهنگ‌اند. از بین آنها یک تعدادی آموزش دیده اند و مثلا می‌توانند مخاطب نقاشی، داستان و موسیقی باشند. من می‌گویم که اگر نویسنده، نویسنده‌ای خوب باشد اولا دو سه خواننده بیشتر ندارد و آرام‌آرام رشد می‌کند . بحث امروز بحث ادبیات جدی جهان است و نه هر نوع ادبیات و شعر و داستانی . به فرض چخوف در کشور ما نبوده اما بالاخره کسی به این نام وجود داشته و اگر من بخواهم سالها بعد از مرگ او کاری بکنم که دو قدم از نوشته‌های او عقب باشد باید دستم را قطع کنند.

*حالا که به این جا رسیدیم نظرتان را در مورد بحث فرم و محتوا بگویید.

🌸گلشیری:
من کلا معتقدم که بحث فرم و محتوا یکی از پرت‌ترین بحث‌هایی است که در ادبیات ایران مطرح شده . من معتقدم که ادبیات بدون فرم وجود ندارد و به یکی از خصوصیت‌های ادبیات شکل داده است. اگر نتوانی این کار را انجام بدهی دیگر ادبیات نیست. بعد از آن که فرم داده شد می‌آییم و بحث می‌کنیم که مثلا مقدار شعور و تفکری که در حافظ هست به فرض در عنصری نیست. مثلا می‌گوییم که این نویسنده انسانی‌تر از آن نویسنده است یا مثلا تفکرش ضد انسان است. پس ما اول از طریق فرم می‌دانیم که این نویسنده است. من به ادبیات جدی نگاه می‌کنم. من یک مجسمه‌ی زیبا را چیز بی‌هوده‌ای نمی دانم. یک شعر زیبا در نظر من چیز بی‌هوده‌ای نیست، فرض کنید که شعر درباره ی گل باشد . درباره‌ی موج باشد. در مورد یک لحظه دیدن دریا باشد. این برای من همان قدر عزیز است که مثلا یک شعر در مورد یک قربانی، در مورد یک آدمی باشد که مثلا مثل ویکتور خارا دستانش را قطع کرده باشند و او آواز بخواند. حالا اگر کسی نتواند در شیلی برای ویکتور خارا از لحاظ فرم شعر خوبی بگوید خب شعر مزخرفی است. حالا محتوایش هر چه هم که می‌خواهد مهم باشد من ادبیات را بر اساس اندازه‌ی محتوایش نمی‌سنجم و مقدار مخاطبش هم برایم مهم نیست. بعضی‌ها هستند که ارزش نویسنده را بر اساس کتاب‌های به فروش رفته‌اش می‌سنجند، اگر این درست باشد ما باید هر هفته آمار بگیریم و هر کس را که کتاب بیشتری فروخته به‌عنوان بهترین نویسنده اعلام کنیم. آن وقت منتقدین و دانشگاه‌ها باید بروند دنبال کارشان.

***
هفت گفتگو. به‌کوشش رسول آبادیان. انتشارت کویر. صفحه‌های ۱۳ و ۱۴