فرایند عوام پسندسازی.. یادداشتی بر «سال درخت» نوشتۀ ضحی کاظمی

فرایند عوام پسندسازی

یادداشتی بر «سال درخت» نوشتۀ ضحی کاظمی

نرگس مقدسیان: رمان "سال درخت" که درسال 93 از انتشارات نگاه منتشر شده است، درواقع تک گویی یک راوی مرده به نام پیمان است که با صیغه دوم شخص تخاطبی گاه در ذهن پویا برادر مونگول و سَندُرم داوون خود وگاه در ذهن پریسا خواهرش می‌رود . می توان گفت در ابتدای هرفصل از«سال درخت»که وقایع در زمان حال اتفاق می‌افتد، روایت کنش مند ومدرن است. اما از اواسط هرفصل ، که کم‌کم به گذشته ها می رود، شکل روایت عوض می شود. رنگ توصیف وگزارشی به خود می گیرد تا حدی که در واقع بیشتراحساس می کنیم قصه می خوانیم تا داستان.
در واقع هرچه هست ونیست ، شناخت پویا ،رویاها وتخیلاتش ، شناخت خواهرشان پریساو آدم های بی شمار ومتعدد شجرۀ بزرگ سه وچهار نسل‌اشان ،همه از نگاه یک راوی مرده است به نام پیمان .درواقع این راوی مقتدر و همه چیزدان ، در جای دانای کل نامحدود می نشیند درمورد تمام آدم های حال وگذشته قضاوت می کند و حکم صادر می کند .
شخصیت های «سال درخت»دو دسته اند.دسته اول مثل پویا وپریسا وپیمانِ راوی که در زمان حال روایت می شوند و به تصویر درمی آیند ،که در واقع شخصیت اند.دستۀ دوم اما آدم های متعددی هستند، که فقط از دریچه دید دانای کل مقتدر توصیف وگزارش می شوند،آنها فقط سایه های هستند، که می‌آیند و به سرعت رد می شوند.این آدم های ده ها و قرن های گذشته اصلن مجال پرداخت نمی‌یابند و خواننده امکان یا فرصت آن رانمی‌یابد که خود مثل دستۀ اول یعنی پریسا وپویا، انها را بشناسد یادر شناخت‌اشان سهمی ایفا کند. این آدم ها از ذهن راوی همه چیزدان غالبا به سیاه وسفید تقسیم بندی شده اند «ملاحسن خوب است -مجید خوب تربیت شده- بدری زن مومن وزیبا بود –مهین زن خوبی بود –ص107-مجید راخوب تربیت کرده بودندص111 مجید کف بینی حرفه ای بود...»

پسری در آبخوشان که از چشم هایش شعله های آتش در می ‌آید و همه آینده آدم ها را ،پیش بینی می کند.
شاخۀ درختی از پنجره وارد اتاق بیمارستان شده وهرچه تلاش می شود نمی توانند بیرونش کنند .صدای گریه ای که هرشب از درخت شنیده می شود.
ملاحسن که یک شبه همۀ موهای سرش سفید شده بود، آمد حرفی بزند که ناگهان تمام دندان هایش از دهانش بیرون می ریزد ... ملاحسن که از خدا می خواهد جانش را بدل جان فرزند بیمارش بگیرد، فردای آنروز سرفه های پسر قطع وصبحانه طلب می کند وپدر جای او می میرد...
صحفه ای فلزی که پریسا با تمرکز واحساس انرژی زیردرخت توت پیدا می کند و راوی می گوید: کارت نیست که باطل اش کنی بهتر است از استادت کمک بگیری تا باطل اش کند.
موضوعات و تصایری مانند این‌ها اگرچه تداعی گر بعضی ازمظاهر رئالیسم جادویی است، اما آمیختگی ان با انرژی سیارات،(چاکرا،چارت،ریکی ،ماه وعطارد) و انواع رمل،اسطرلاب وکف بینی وطالع بینی و تآیید همۀ آنها در زمان حال، ازآن معجونی می سازد مانند برخی سریال های ماهواره ای وتلویزیونی ، که فقط باعث باز تولید فرایند فرهنگ عوام پسند سازی می شود.
راوی که خود به گفتۀ خود علاقه مند به موسیقی غربی وطرفدار رمان های ترجمه شده است به پریسا می گویدص23«پس این همه سال تحصیل علوم ماورایی فقط برای این بود که وقایع بد را از پیش بدانی؟نمی فهمم این همه عجله برای دانستن مصیبت ها چیست؟ چه سود داشت برای تو پیش بینی تصادف بابا ومامان ؟ یا مرگ من؟تو که به قول خودت درچارت سالیانه ات علامت منفی یک حادثه را در مورد من دیده بودی ، چه کار کردی؟ چه شد؟»
راویی که اندیشه و عقیده ونگاه اش به هستی هیچ تفاوتی با خواهرش پریسا ندارد، او نیز همچو خواهرش بر طالع بینی به گفته خودش علم استرولژی ،انرژی موجود در سیارات ،پیش گویی و شفا بخشی سجاده بنفش رنگ، رسمأ صحه می گذاردو مهر تایید می زند.
ص 142درمورد پریسا می گوید«دستت را به فاصلۀ سه انگشت از سطح سجاده حرکت می دهی. انرژی پارچۀ دست بافت ظریف را اسکن می کنی که از نوع انرژی زحل ومشتری است قران علویین. همان جا اشک از گوشۀ چشمت جاری می شود وآذربانورا درآغوش می گیری می بوسی این بهترین هدیه ای است که تا به حال گرفته ای.»
یادرمورد خواهرش می گوید«پریسا برای تو که سرور طالعت عطارد است وانرژی مریخ در وجودت فوران دارد حکمت وحوصله سخت به دست می آید»
متاسفانه در عصر ما،قرن بیست ویکم نیز باوجود همۀ پیشرفت عظیم تکنولوژی وعلمی نه فقط در ایران بلکه حتی در کشورهایی چون امریکا دیده می شود ده ها هزار نفربه طور رسمی وهزارها نفر به طور حرفه ای مشغول طالع بینی اند. طبق آماردر خود امریکا هفته ای 20 کتاب جدید طالع بینی منتشر می شود .پیش بینی طالع بینی دربیش ازهزار روزنامه امریکا منتشر می شود وسالانه بیش ازپنج میلیونفر 200 میلیون دلار صرف، برای مشاوره های طالع بینی می‌کنند.
باورهایی مثل مراجعه به فال گیر و پذیرش آسان آن حتی به طور گسترده درفیلم ها وسریال های نازل تلویزیونی دامن زده وتر