از کتاب:. همه‌ی ما با سرنوشت شطرنج بازی می‌کنیم. او یک حرکت می‌کند، ما یک حرکت می‌کنیم

از كتاب:
همه ی ما با سرنوشت شطرنج بازی می کنیم . او یک حرکت می کند ، ما یک حرکت می کنیم . او سعی می کند ما را در سه حرکت کیش و مات کند ، ما سعی می کنیم جلو این کار را بگیریم ، می دانیم که نمی توانیم پیروز شویم ولی ناگزیریم حسابی با او دست و پنجه نرم کنیم .

زندگی من یک شوخی بزرگ است ، از اول تا آخر .

خانه ها گاهی به آدم هایی که توی آن ها زندگی می کنند شباهت عجیبی دارند .

بعد صدای قدم های سنگینی را در راه پله شنید و بلافاصله فهمید که سراغ او می آیند ، و خبرهای بدی دارند . به خود لرزید ، لب هایش تکان خورد و شروع کرد به دعا کردن ، با آنکه می دانست دیگر برای دور کردن آنچه اتفاق افتاده بود دیر است .