بار اولی که در پشت سر زندانی به هم کوبیده میشود٬ او وسط سلول می‌ایستد و دور و برش را نگاه میکند

بار اولی که در پشت سر زندانی به هم کوبیده میشود٬ او وسط سلول می ایستد و دور و برش را نگاه میکند. خیال میکنم همه باید کم و بیش همین رفتار را داشته باشند ..... مثلا خواهد گفت: وقتی بیرون بی آیم دیگر هیچ وقت حرص پول نمی زنم. با هر مشقتی یک جوری می سازم. یا وقتی بیرون بی آیم دیگر با زنم دعوا نمی کنم. یک جوری با هم کنار می آییم. در واقع٬ وقتی آزاد بشود همه چیز "یک جوری" رو براه می شود ... دنیای خارج برای او روز به روز بیشتر واقعیتش را از دست می دهد. دنیای خارج بدل به دنیایی رویایی میشود که در آن همه چیز یک جوری مقدور است.

گفتگو با مرگ / آرتور کوستلر / نصرالله دیهیمی ، خشایار دیهیمی
@treebook