morteza sh, [۰۹٫۰۱٫۱۶ ۱۳:۰۲]. این جمله داستان برای من بسیار تکان دهنده بود

morteza sh, [۰۹.۰۱.۱۶ ۱۳:۰۲]
این جمله داستان برای من بسیار تکان دهنده بود.و انصافا ترس نبود مادر به معنای عدم نظم و اخلاق رو نسبت به بقیه داستان بیشتر منتقل می کرد:

من به نهار فکر می کنم و تصمیم می گیرم یک تکه پنیر باقی مانده را قبل از باقی اهالی خانه بخورم. آخر معلوم نیست این وضع تا کی ادامه پیدا کند،

ترسی که راوی از ادامه این وضع داره و میشه هم به معنای قحطی اقتصادی و هم بحران اخلاقی برداشتش کرد .در همین یک جمله خیلی از حرفهایی که نویسنده می خواسته بزنه هویدا شده.در کل باز هم می گم.نبود مادر و برگشت این نماد مظلومیت به داستان آن هم با لحنی بی روح و سرد داستان رو عمیق کرده بود. ولی ای کاش نویسنده کمی بیشتر روی شخصیت ها کار می کرد. تا دیالوگ ها و فضا سازی قوی تری رو در اثر می دیدم .