داستان حبیب جیبی:

داستان حبیب جیبی:
متاسفانه بزرگ ترین نقطه ضعف اینگونه داستانها افراط در بیان و توصیفات نامربوط هجو است.یعنی از زبان کوچه بازاری بگیرید تا موضوعات گذرای اجتماعی سیاسی دست مایه نگارش متن می شود و این کار تا جایی پیش می رود که احساس می کنی نویسنده قصد داشته هر جور شده با خوشمزگی خواننده اثرش را بخنداند.اما این کار به لوس شدن داستان می انجامد.این داستان در روایت عادی هم به ذات طنز است و می شد بدون لفاظی ها و ترکیبات عجیب و غریب همان تاثیر طنزی که مد نظر است را برجا گذاشت .چون روایت اول شخص بود گاهی به سمت خاطره نویسی رفته بود و قضاوتهای آشکار و احساسات پررنگ نویسنده درون اثر دیده می شد.روایت سر راست و مشخص است .اما خواننده از وسط د استان به بعد همراه نمی شود.چون به نظرش چالش خیلی معمولی ومصنوعی است.یعنی نویسنده فقط سعی کرده اتفاقات را بچیند و منطق خود داستان آن قدر قوی نیست که خودش جهان داستانی خودش را بیافریند.