ز دریغا مش حسن که گاو شد‎! ‎.. مهدی عباسی زهان:

ز دریغا مش حسن که گاو شد‎!‎

مهدی عباسی زهان :

اینکه قصه های «عزاداران بَیَل» به گواه صاحب نظران به شدت مستعد خوانش روانکاوانه هستند و نیز از منظر رئالیسم جادویی اهمیت و جایگاه ویژه ای دارند به کنار، من در اینجا می خواهم تحلیل شخصی ام را از مساله ی « فقدان» در ماجرای «گاو شدن ِ جناب مش حسن» بنویسم. لابد خوانده اید – یا دیده اید- که مش حسن خیلی خیلی گاوش را دوست داشت و اصولا زندگی اش با محوریت گاوش پیش می رفت . از بد حادثه زمانی که او در بَیَل نبوده گاو می میرد و اهالی که از شدت علاقه ی مش حسن با خبرند از ترس اینکه مبادا با دیدن جسد گاوش سکته کند یا بلایی سرش بیاید جسد گاو را به چاه می اندازند تا وقتی که مش حسن آمد به بهانه اینکه گاو در رفته او را اندک اندک به او بفهمانند که گاو مرده است. تدبیری که البته با واکنش پیش بینی نشده ی مش حسن نقش بر آب می شود و در نهایت به مرگ مش حسن – در فجیع ترین وجه ممکن – می انجامد.

ساعدی در این قصه نوعی از سوگواری را نشان میدهد که شخص سوگوار جسارت یا توان مواجهه با فقدان محبوب را ندارد و در نتیجه «ناخودآگاه» بر «خودآگاه » غلبه می یابد تا شخص خود را در وحدت با محبوب بیابد: « من مش حسن نیستم، من گاو مش حسنم». وحدت با محبوب در غیاب او – به جای پذیرش واقعیت و تلخی ِ نبود ِ محبوب- حداقل در اندیشه ی شرقی ما پیشینه ی قوی دارد. مثلا می توان سرود « انا الحق» منصور حلاج و اصولا آن تجلی وحدتی که صوفیان و عارفان از آن دم می زنند را نیز نوعی نقصان در واقع گرایی دانست. می توان چنین پنداشت که حلاج به محبوبی پر و بال داده که وجود فیزیکی ندارد و اگر چه احتمالا در آغاز چنین علاقه ای آگاهانه رفتار می کرده اما در ادامه با غلبه ی «ناخودآگاه» بر « خودآگاه » تا جایی پیش می رود که مرگ را می پذیرد اما این که محبوبی وجود ندارد یا اگر وجود دارد امکان دستیابی فیزیکی بدو نیست را نمی پذیرد.
به هر حال اگر کدخدا و مشدی جبار و سایر رفقا لاشه ی گاو را از چشم مش حسن پنهان نمی کردند و اگر تلاش نمی کردند ذره ذره فقدان گاو را به عرضش برسانند چه بسا هنوز مش حسن زنده بود، لابد بسیار می گریست و مدتی افسرده می شد اما به هر روی روزگار از سر می گرفت و حتی اگر طبق مدعای رفقا درجا سکته می کرد هم مرگ راحت تری بود از اینکه روزها و روزها گاو بشود و خود و دیگران را شکنجه ها بدهد و به طرز فجیعی بمیرد. مگر اینکه گاو شدن جناب مش حسن را سیر و سلوکی عارفانه بدانیم که ارزش معنوی آن فراتر از این حرفهاست!!!!

لینک این یادداشت در پرونده فقدان در سایت دچار:
http://2char.ir/1638/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%BA%D8%A7-%D9%85%D8%B4-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%88-%D8%B4%D8%AF%E2%80%8E%E2%80%8E.html