رمزگشایی از نامگذاری مشکوک فیلم‌های جشنواره فجر

رمزگشایی از نامگذاری مشکوک فیلم های جشنواره فجر
آیدین سیارسریع در ضمیمه طنز بی‌قانون/ @bighanooon

اسامی فیلم های حاضر در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر براستی دل لیبرال ترین انسان ها را هم «واپس» می کند. در حالی که دلسوزان مظلوم کاشانی هفته گذشته این همه زحمت کشیدند و به خاطر سینما در حالی که خودشان آخر هفته عروسی دعوت بودند عزای عمومی اعلام کردند امروز می بینیم بدون توجه به این اعتراضات به راحتی جشنواره فیلم فجر برگزار می شود و فیلم هایی به اکران در می آیند که نام آنها عرق شرم را بر پیشانی می نشاند. آیا همزمانی حضور این فیلم ها در جشنواره اتفاقی بوده است؟ کارشناسان ما با بررسی شبانه روزی این فیلم ها به این نتیجه رسیدند که کاسه ای زیر نیم کاسه قرار دارد و گویی جریانی مشکوک با یک کدگذاری حرفه ای لابلای فیلم های این دوره از جشنواره می خواهد پیامی را به دست نشانده های داخلی خود برساند و نقشه های شوم خود را از این طریق به فریب خوردگان داخلی (که همان سینماگران هستند) دیکته کند. کارشناسان ما با کنار هم قرار دادن فیلم های این دوره به نتایج جالبی رسیدند که خلاصه آن برای اولین بار در بی قانون منتشر می شود:
«اولین بار کی سحر را دیدی؟» به ظاهر نام فیلمی اثر فرزاد موتمن است اما با کمی دقت بیشتر می توان دریافت که در واقع پرسشی جدی است که فکر این جریان مشکوک را مشغول کرده است. سحر (با نام سرخپوستی «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان) که یکی از عاملین این جریان در ایران است هفت ماه است («هفت ماهگی» به کارگردانی هاتف علیمردانی) مفقود شده است و اطلاعات زیادی در اختیار دارد لذا این جریان از دیگر جاسوسان خود می خواهد هر طور که شده او را پیدا کنند. جریان مشکوک از آنجایی که می داند عاملانش در ایران همدیگر را نمی شناسند سعی می کند در قالب فیلم هایی که به ظاهر در جشنواره حضور دارند مشخصات سحر را عنوان کند: «دختر»، «متولد 65»، «لاک قرمز»، «دلبری»! در همین راستا قصد داشتند فیلم های دیگر با عناوین «دماغ عمل»، «موها هایلایت»، «قد 175»، «اوووف» را برای معرفی بیشتر سحر به جشنواره بفرستند که موفق نشدند.
از آنجایی که ممکن است افراد دیگری با این مشخصات وجود داشته باشند جریان مشکوک نگرانی خود را بابت اشتباه گرفتن سحر با شخص دیگری در قالب فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی بیان می کند: «امکان مینا». یعنی امکان دارد آن دختر متولد 65 با لاک قرمز دلبری به جای سحر «مینا» باشد، برای همین با دقت و ظرافت فراوان و در میان غفلت وزارت ارشاد و سازمان سینمایی و مسئولین امر آدرس دقیق سحر را می دهند و می گویند: «خانه ای در خیابان چهل و یکم» و برای آن که کسی شک نکند اضافه می کنند «به کارگردانی حمیدرضا قربانی». در پایان نام عملیات را در قالب یک فیلم دیگر یعنی «اژدها وارد می شود» (به کارگردانی مانی حقیقی» و همینطور زمان عملیات (نیمه شب اتفاق افتاد به کارگردانی تینا پاکروان) را به عاملان خود اعلام می کنند و از آنها می خواهند تا دوباره در انجام وظایف خود گند نزنند (رسوایی 2).
شاید برای مخاطبان گرامی این سوال ایجاد شود که این جریان مشکوک چرا مثل آدمیزاد از طریق وسایل ارتباطی یا دیدار حضوری این دستورات را به عاملان خود نمی دهد. پاسخ این است که این جریانات کرم دارند و می خواهند از طریق سینما که سالها پیش برای همین هدف (یعنی ارسال دستورات کدگذاری شده) توسط خودشان اختراع شده است هنرمندان ما را تحت تسلط خود درآورند. در غیر این صورت واقعا چه معنی دارد یکی اسم فیلمش را بگذارد لاک قرمز!؟ مثلا می پرسند کجا میری آدم بگوید می روم «لاک قرمز» جمال حاتمی را ببینم یا می روم «دلبری» سیدجلال دهقانی اشکذری را نگاه کنم؟ این خودش بنیان خانواده را به اندازه کافی می لرزاند! باید وزارت ارشاد باز هم در قبال این توطئه های آشکار سکوت اختیار خواهد کرد یا باز هم خود را در معرض کارت زردی دیگر (تحفه درویش) قرار خواهد داد؟