که اقتصاد سرم نمی‌شود شرط نیست اقتصاد دان‌ها قضاوت می‌کنند وگرنه اهمیتی ندارد

که اقتصاد سرم نمی‌شود شرط نیست اقتصاد دان‌ها قضاوت می‌کنند وگرنه اهمیتی ندارد. ادبیات می‌ماند و هم‌نسل حاضر و هم آیندگان پی می‌برند و می‌فهمند قضاوت چیز دیگری است اما آن دعواهایی که می‌گویی این طوری است و تماس می‌گیرند و هتاکی می‌کنند به این آدم‌ها آن فرد نه تنها قواعد بازی را نمی‌داند حرفش اهمیتی هم ندارد. کل ادبیات، جریان اندیشه قدرت تصور آدمی، مگر غیر از این است که بهتر فکر کنیم و بهتر ببینیم وقتی یک آدمی اصلا نمی‌تواند دیگری را ببیند، نسبتی با ادبیات ندارد. به خدا هنگامی که براهنی می‌نوشت گلشیری نمی‌داند زبان داستان چیست ؟ ما از این متن‌ها یاد می‌گرفتیم. این‌که تو می‌گویی دیگر فحش مسلم است. عزیز من بخشی از ادبیات امروز سرزمین کهن ایران را آدمی مانند گلشیری هدایت کرده است، نویسنده و اندیشمند تربیت کرده است.همین‌طور براهنی می گویيد كه من به هوشنگ گلشیری نزدیک‌ترم همین نگاه را به براهنی دارم .نویسنده تربیت کردن مگر چیز کوچکی است اگر همین‌ها هم نبودند ما باید می‌نشسیتم درباره‌ی چی حرف می‌زدیم ؟
این‌که ادبیات ایران بلبوش شده است، احمد غلامی این را زیاد می‌گوید ناشي از اين است كه آدم‌های بزرگی رفتند، بزرگتر بودند در ادبیات آدم‌هایی که قدرت هدایت داشته باشند دیگر این‌ها نیستند شما چطور می‌بیند ؟

مهسا محبعلی؛ من معتقدم داریم درباره‌ی یک وضعیت تخیلی حرف می‌زنیم همین که حالا فرض کن اعتقاد داشته باشم به این‌که اگر گلشیری بود مثلا، ما این‌قدر بی در و پیکر نمی شديم این‌قدر تعریف و تمجید بی‌خودی نمی‌شد می‌ایستاد برای حرفی که می‌زدند توضیح و استدلال می‌خواست. رضا براهنی هم همین‌طور اگر حضور داشت در ایران هر دو این اخلاق را داشتند. اما این موقعیت فرضی و تخیلی است. برای همین می‌گویم این گزینه را خط بزنیم خُب الان نیست. فکر می‌کنیم در این شرایطی که این امکان نیست آلترنتیو چیست ؟
رک بپرسم برخی از شاگردهای هر دو جریان می‌خواستند چنین نقشی را داشته باشند اما ناکام مانند و نتوانستند به این جایگاه برسند برخی کلاس و کارگاه گذاشتند، حرف‌هایی زدند اما نشد.

مهسا محبعلی؛ فکر می‌کنم ظاهرا هیچ کدام از آن آدم‌ها دانش کافی این کار را داشتند. دانش تئوریک رضا براهنی و هوشنگ گلشیری را نداشتند و همچنین بی‌بهره بودند از آن جهان بینی، نگاه کلانی که گلشیری و براهنی به جریان داستان‌نویسی به عنوان یک تاریخ ادبی داشتند. یعنی خیلی کوچک‌ترند. نوک دماغ‌شان را می‌بینند که مثلا ما کارگاه بزنیم و از این دست حرف‌ها نه، ایده‌ی گلشیری و براهنی در سال‌های دهه‌ی شصت فارغ از حب و بغض‌ها بود؛ اما دیگر اين مساله نیست آن‌جا اگر گلشیری یقه‌اش را جر می‌داد که مثلا بحث کنید ولی دشمن هم نباشید ماجرا فرق داشت.
یک مساله‌ی دیگر هم هست، نویسنده‌هایی مانند گلشیری و براهنی در عین تلاش‌های معطوف به انتقال تجربه‌هایشان در کارگاه‌هاي داستان‌نویسی نویسندگانی با آثار داستانی و متن‌ها خلاقی هستند در حالی که این مساله در مورد همه‌ی شاگردهاي آن‌ها لزوما صادق نیست طبیعی است که نتوانند به آن جایگاه برسند غیر از این است ؟
محمد حسینی؛ در کنار این دانش تئوریک یک خلوصی وجود داشت که الان دیگر هیچ کدام نیست. او هنگامی که متنی را نقد می‌کرد تنها با متن برخورد می‌کرد. و آن‌چه که می‌گفت توام با اخلاص بود. خُب همین سبب جلب اعتماد دیگران شده بود؛ با این شرایط آن‌ها به یک متر و معیار بدل شده بودند. وقتی می‌گفت خوب است‌، می دانستی بنا به نظر این آدم خوب است و دلائلش هم می‌توانست بیاورد. الان بدبینی وجود دارد، حتا اگر کسی باشد که با دانش باشد بگويد اثري خوب است به دلیل فضای ریاکارانه به سخنش اعتماد ندارم برعکسش هم هست. همه دنبال آن معیار رفتند و نیافتند بعد فقدان این جریان‌ها آن معیار را پیدا نکردند. مساله‌ی دیگر این است؛ آن‌ها با متن‌هایی که تالیف کردند نشان دادند در کجا هستند و بعد در کارگاه‌ها سعی می‌کنند آدم‌هایی تربیت کنند برسانند به خودشان دیگر البته خیلی وقت‌ها شاگردها از استادها هم پیشی می‌گیرند و این چیزی غیر عادی نیست؛ اما حالا چی بخش عمده‌ای از کلاس‌هایی که وجود دارد کمدی است. وقتی کتاب را باز می‌کنم در پارگراف اول چندین اشتباه دستوری و زبانی دارد. آخر آن آدم چی دارد به دیگری منتقل کند تازه بعد بخواهد بیاید جای گلشیری و براهنی هم بگیرد. با این بازی‌ها كه بله دایره‌ی شاگردهایم از 2500 نفر گذشته است که نمی‌توانند به جایی برسند و جای کسی را بگیرند. اعتماد به دست آوردنی است. اعتماد لیوان نیست به کسی تعارف کنیم .
اما در سال‌های اخیر برخی از داستان‌نویس‌های جوان را می‌بینم که به شکلی عجیب از استادشان دفاع می‌کنند و حتا گاهی با من درگیر شدند که تو حق نداری درباره‌ی استاد ما اين‌‌طور حرف بزنی، در حالی که هنوز آدم جا افتاده‌ای در ادبيات نیست و یکی دو اثر بیشتر ندارد و در ش