رضا زنگی آبادی نویسنده‌ی رمان «شکار کبک» به بحث روایتی رمان علیمرادی پرداخت و گفت: «تاریک ماه هم در زبان و هم در روایت در ادامه‌ی

رضا زنگی آبادی نویسنده‌ی رمان "شکار کبک" به بحث روایتی رمان علیمرادی پرداخت و گفت:«تاریک ماه هم در زبان و هم در روایت در ادامه‌ی سنت روایی درادبیات ما است. این نوع زبان در "تذکره الاولیا" و "اسرار التوحید" پیدا می‌شود. پیشنیه‌ی روایی هم به هزارو یکشب برمی‌گردد که داخل متن یک روایت شنو وجود دارد که به یک روایت گوش می‌دهد. این پیشنیه نه تنها در هزاریکشب که در غرب هم وجود دارد. در هزارویکشب نوع روایت هم همین گونه است یک راوی وجود دارد که هزارویکشب را می‌نویسد و در سطح بعد یک شهرزاد هست که قصه می‌گوید. کلیت قصه هم این است که شهرزاد باید قصه بگوید تا جانش را نجات دهد. ممکن است در هزاریکشب داستانک ها در خدمت کلان روایت شهرزاد نباشند اما در ادبیات مدرن ما این شکل روایت فرق می‌کند. این موضوع زنده کردن سنت روایی خودمان خوشبختانه توسط نویسندگان کرمانی من جمله منصور علیمرادی صورت گرفته و شکل مدرنی به آن داده شده و نمونه موفق این شکل روایت "تاریک ماه" است. حتی آن سفر اودیسه‌وار میرجان که در سرزمین غریب دارد در واقع هفت مرحله یا خوان است. در ادبیات عرفانی ما هفت مرحله به جای دیگری ختم می‌شود اما این هفت مرحله‌ای که میرجان طی می‌کند در واقع مسیری است رو به تباهی و هر مرحله‌ای که پشت سر می‌گذارد او خشن‌تر می‌شود، که در مرحله‌ی قبل از کشته شدن، برادر خورشید را می‌کشد و در نهایت خود او نیز قربانی خشنوت می‌شود. این بیشتر از آنکه شبیه هفت مرحله عرفانی باشد شبیه هفت خوان رستم است. در آنجا که رستم به جنگ "ارژنگ دیو" می‌رود، میرجان هم پیش ساربان‌ها در جازموریان یک نوع نبرد با پری‌های بیابانی دارد. نوع روایتی که در "تاریک ماه" است این را معکوس کرده. در هزارو یکشب روایت شنو شاه است که منفعل است و شهرزاد با داستان‌گویی او را سرگرم می‌کند اما در نوع جدید روایت "تاریک ماه" روایت‌شنو که خورشید است می‌خواهد از داستانی که روایت می‌شود نشانه‌هایی را پیدا کند. در این‌جا عکس هزارویکشب است، مشخص می‌گردد که راوی قاتل است و در پایان راوی کشته می‌شود. معکوس کردن روایت شهرزاد در "تاریک ماه" علیمرادی صورت می گیرد.» زنگی‌آبادی همچنین گفت برای مثال سال گذشته 1370 رمان در کشور چاپ شده و اینکه رمان "تاریک ماه" در این میان دیده شده و نقد می‌شود نشانه‌ی خوبی است. @dastanirani
علیمرادی نیز در پایان جلسه صفحه‌ای از کتاب خود را خواند و گفت:« ما ملت قصه هستیم. شاید هیچ ملتی در جهان به اندازه‌ی ما ملت قصه نباشد. جمیع متن‌های عرفانی ما زبان قصه است. ما متن‌های خود را به مدد قصه تفسیر کرده‌ایم. من افسانه‌ها را جمع کرده‌ام‌. مردمی هستند که لیکو و زبان شعر دارند و چقدر تکنیک در روایت‌های شفاهی‌های خود دارند.»