📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
گزارش اختصاصی کانال داستان ایرانی از جلسه نقد و بررسی رمان «تاریک ماه» در دانشگاه کرمان
گزارش اختصاصی کانال داستان ایرانی از جلسه نقد و بررسی رمان«تاریک ماه» در دانشگاه کرمان
بهنام رضائیزاده
جلسه نقد و بررسی رمان "تاریک ماه" نوشتهی منصور علیمرادی با همکاری کانون داستان نویسان کرمان و اداره کل امور فرهنگی دانشگاه باهنر کرمان در چهارم آذر در تالار صبا این دانشگاه برگزار شد. در این جلسه اساتید بخش زبان و ادبیات فارسی، زبان و ادبیات انگلیسی و علوم اجتماعی و همچنین دانشجویان علاقهمند حضور داشتند. منتقدهای این جلسه دکتر فخرشفایی و دکتر غلامی اعضای هئیت علمی دانشگاه باهنر و رضا زنگیآبادی نویسندهی کرمانی بودند.
دکتر فخرشفایی به عنوان اولین منتقد از ویژگی دموکراتیکی که در رمان "تاریک ماه" وجود دارد گفت و اینکه رمان فضای دو قطبی ایجاد نمیکند که به تقابل این دو نیرو بپردازد. استاد بخش زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه باهنر در ادامه به طبیعت موجود و اتفاقات ناگوار رمان پرداخت و گفت: « "میرجان" قهرمان ما است اما از همان ابتدا متوجه میشویم بین آنچه که در ذهنش میگذرد با آنچه که به زبان میآورد تفاوت فاحشی وجود دارد. بنابراین او قهرمانی است که خیلی هم قهرمان نیست. اما با این وجود میتوانیم با میرجان همراه شویم و با وجود نقاط ضعف میرجان او را دوست داشته باشیم چون بخشی از این طبیعت عظیم و با شکوه است. در ادامه اتفاقات بد رمان میرجان کشته میشود در واقع راوی که در طول رمان با او همراه هستیم و درکش میکنیم و به خاطر اتفاقاتی که برای او میافتد -که از نظر من- او را مقصر نمیدانیم. اما این شخصیت صددرصد مثبت نیست کما اینکه زمانی به "قنبر شیردل" میرسد بدون خداحافطی کسی که از اون مهماننوازی کرده را ترک میکند و یا در جایی که موتورسوار را در بیابان رها میکند نشان دهندهی این است که او شخصیت صددرصد مثبتی نیست. اما مرگ میرجان دردناک است. اتفاق بعدی این است که خورشید رسم مهمان نوازی بلوچی را زیر پا میگذارد و کسی که به او پناه آورده را با سم میکشد. اما با وجود این اتفاقات خیلی هم در چنبرهی احساسات منفی اسیر نمیشویم و این هم بهخاطروجود آن طبیعت قوی و باشکوه است که در تمام طول رمان حاضر است. حتی با نبودن میرجان باز هم ما صدای رودخانه را میشنویم، صدای پرنده ها را میشنویم و بوی گیاهان وحشی به مشاممان میخورد. انگار این طبیعت آنقدر قوی و غالب است که نبودن شخصیت اصلی رمان -که با وجود عیبهایش با او همزاد پنداری کردیم - را برای ما قابل تحمل می کند.»@dastanirani