پیشینه‌های داستان «مردگان».. دریافتهای تازه خود رادرمردگان مجسم کرد

پیشینه های داستان"مردگان"

ماندن دررم به نظرجویس بی هدف آمده بودولی درهمان مدت نسبت به ایر لندوهمچنین نسبت به دنیامتوجه تغییردرحالت خودگردید.دریافتهای تازه خود رادرمردگان مجسم کرد.این داستان که پایان سرگذشت دورودرازی بود،آهسته آهسته دررم شکل گرفته بودولی
پیش ازترک این شهرآن رابه قلم نیاورد.
هرچندکه این داستان دراصل به سه نسل ازخانواده وی دردوبلین مربوط می شد،ولی به یکی ازرویدا هایی که درسال 1903درگالوی پیش آمده بودنیزپرداخت.درآنجامایکل("سانی")بادکین بانورابارناکل نردعشق می بازدولی به سل مبتلامی شودوناچاربستری می گرد.اندکی پس ازآن نوراتصمیم می گیردبه دوبلین برودوبادکین هم دزدانه ازاتاق خارج می شودوبه رغم هوای بارانی به سراغ نورامی رودوزیردرخت سیب برایش آوازمی خواندوباوی وداع می گوید.دیری نمی گذردکه برای نورادردوبلین خبرمی آورندکه بادکین مرده است.هنگامی که جویس رامی بیند.طبق گفته خود به یکی ازخواهرانش،برای این به وی علاقمندمی گرددکه شبیه سانی بادکین بوده است.
#دوبلینی ها#جیمزجویس#ترجمه علی صفریان#نقددوبلینی ها#ترجمه صالح حسینی
***

به کانال انجمن داستانی رهتاب بپیوندید.

👇👇

Telegram.me/anjomane_dastani_rahtaab