📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
محمدعلی آتش سودا: معرفی فیلم سلفخری بزرگ (رکود بزرگ، بزرگ کوتاه، …)، The Big Short
محمدعلی آتش سودا: معرفی فیلم سلفخری بزرگ (رکود بزرگ، بزرگ کوتاه،...) ، The Big Short
محصول آمریکا، 2015
کارگردان و نویسنده: آدام مککی
بازیگران: کریستین بیل، استیو کارل، رایان گاسلینگ، براد پیت.
خلاصهی فیلم: فیلم «سلفخری بزرگ» در بارهی چند نفر از سرمایهگذاران بزرگ و کوچک بازار وال استریت است که حدود دوسال قبل از بحران مالی سال 2008 که ریشه در سقوط بازار مسکن داشت، رکود این بازار را پیشبینی و با سرمایهگذاری در جهتی مخالف بازار مسکن سرمایهی خود را چند برابر کردند. شاخصترین این افراد عبارتند از: مایکل بری (کریستین بیل)، مارک باوم (استیو کارل)، بن ریکرت (براد پیت) و جَرِد وِنِت (رایان گاسلینگ) که این آخری توان سرمایهگذاری به شکل مستقیم را ندارد ولی از طریق پیشنهاد سرمایهگذاری به دیگران 47 میلیون دلار به جیب میزند. آنان با خریدن قسطی سهامی که ارزش آن فقط با سقوط بازار مسکن و بیخانمان شدن مردم رشد خواهد کرد، در حقیقت به نوعی شرطبندی در بازار سرمایهی آمریکا دست مییازند. این شرطبندی البته مبتنی بر مطالعهی میدانی بازارهای مالی است. آنان در مییابند که وامهای مسکنی که از سوی بانکها به مردم پرداخت میشود، ارزشی کاذب و حبابوار دارد و پیشبینی میکنند که مردم با ناتوانی از پرداخت اقساط وام خانههای خود و بانکها با سرپوش گذاشتن بر ارزش واقعی این وامها، این بازار را به سقوط خواهند کشاند. پیشبینی آنان در سال 2008 به حقیقت میپیوندد و از این رهگذر سود سرشاری نصیب این عده میشود، هر چند کسب این سود به معنی ورشکستگی بانکها، مردم و اقتصاد امریکا و در نهایت اقتصاد جهانی است.
نقدی کوتاه: «سلفخری بزرگ» فیلمی است در نقد دنیای سرمایهداری و به خصوص عملکرد بانکها و بازار والاستریت به عنوان ارکان اصلی اقتصاد سرمایهداری آمریکا. فیلمساز با آگاهی از این که کاربرد اصطلاحات تخصصی بازار سرمایه و توضیح روابط پیچیدهی این بازار بینندهی عادی را خسته میکند و احتمالا او را از دیدن ادامهی فیلم باز می دارد، با استفاده از چند ترفند فیلم را برای بیننده جذاب و کششدار کرده است:
1-استفاده از بازیگران مشهور: حضور بازیگرانی که نام هر یک به تنهایی توجه علاقهمندان سینما را به دیدن فیلم جلب خواهد کرد، از علل جذابیت فیلم است. البته به جز استیو کارل و رایان گاسیلینگ که داستان فیلم، نقشهای ارائهگر این دو نفر را به هم مرتبط کرده و به همین جهت در چند صحنه روبهروی هم قرار میگیرند، براد پیت و کریستین بیل صحنهی مشترکی با بقیه ندارند. تنها در اواخر فیلم است که براد پیت و استیو کارل در یک گردهمایی در لاس وگاس به شکلی تصادفی از کنار هم رد میشوند. در واقع فیلم ترکیبی است از چند خرده روایت که البته درونمایهی آنها یکی است و شخصیتهایشان نیز کمابیش اسم یکدیگر را شنیدهاند، اما ماجرایشان از هم جداست. با شروع بحران اقتصادی که در طرح داستانی فیلم حکم گرهگشایی را دارد، این شخصیتها ربطی کوچک نیز از جهت تشابه در سرنوشت با هم مییابند. علاوه بر حضور بازیگران مشهور در نقشهای اصلی فیلم، حضور کوتاه برخی از سلبریتیهای مشهور دیگر مثلا سلنا گومز (در نقش خودش) هم فیلم را برای بیننده جالب کرده است.
نکتهی مهم در مورد تمام شخصیتهای فیلم این است که آدام مکیکی با استفاده از تعدد شخصیتهای اصلی و پراکنده کردن توجه بیننده بر شخصیتی خاص، مانع از آن شده که شخصیتها ژرفای زیادی بیابند. این کار در وهلهی اول ممکن است به عنوان نقصی فیلم در نظر گرفته شود، اما شاید بتوان آن را عامدانه و ترفندی برای جلوگیری از همذاتپنداری بیننده با شخصیتهای فیلم دانست. به هر حال همذاتپنداری بیننده با شخصیتی که نفعش در گرو بحران اقتصادی و بیخانمان شدن مردم است نمیتواند چندان مقبول و پسندیده باشد.
[۱۱/۴، ۲۲:۲۰] آتش سودا. محمدعلی: 2-استفاده از جنبههای کمیک: استیو کارل و رایان گاسلینگ سابقهی بازی در فیلمهای کمدی را دارند و هر دو پیش از این در کمدی «عشق دیوانهوار و احمقانه» همبازی هم بودهاند. در این فیلم نیز بار کمیک داستان بیشتر بر دوش این دو نفر است، هرچند زندگی مارک باوم که استیو کارل نقش وی را بازی میکند و شخصیتی است که تاکیدی بر گذشتهی او میشود، خالی از وجوه تراژیک نیز نیست. در تصویر جنبههای کمیک بازار اقتصادی آمریکا، فیلمساز از کاربرد نماد نیز غافل نبوده است. به عنوان مثال در بخشی از فیلم میبینیم که مسئول رتبهبندی و اعتبارسنجی موسسات مالی، زنی است نسبتا مسن که عینک سیاه وی، مانع از دیدن درست مانیتور کامپیوترش میشود. این زن به راحتی تخلفات موسسات اقتصادی را نادیده میگیرد، آن هم به این دلیل که مشتریهای خود را از دست ندهد. در صحنهای دیگر هم شاهد گردهمایی سرمایهگذاران بخش مسکن و بازار وامهای آن در شهر «لاسوگاس» هستیم. با توجه به تصور پیشینی بیننده از