حرمت قصه نویسی و بهرام صادقی.. مرا هل می‌دهد این طرف و آن طرف …»

حرمت قصه نویسی و بهرام صادقی

مهستی محبی: "یک چیز نامرئی هست مثل دست، که نمی بینم اما احساسش می کنم و ادراکش می کنم .مرا هل می دهد این طرف و آن طرف ..."

متنی که در بالای صفحه داستان کوتاه" کلاف سر در گم " آمده است


بهرام صادقی در کلاف سردرگم ذهنیتش به راهی برای رهایی دست می یابد. حدود نیم قدن پیش او شعله ور از استعداد درونیش به سمت و سویی رانده می شود که چارچوب داستان را در ادبیات مدرن ایرانی می شکند و به آن سوی مرز گذر می کند بدون انکه بداند آنچه او را می راند چیست و به کدام سو رانده می شود. در مصاحبه اش با" آیندگان نو" که در کتاب " خون آبی بر زمین نمناک " که توسط آقای حسن محمودی در نقد و معرفی بهرام صادقی جمع آوری و تالیف شده ، آمده است می گوید: هنوز اصول مشخصی برای داستان کوتاه پیدا نشده است و کسی هم ملزم به اطاعت گفته ی این و آن نیست. در جای دیگر در همین مصاحبه می گوید : من با رمان نو فرانسه تا یکی دو سال پیش آشنایی نداشتم و الان هم هیچ آشنایی مستقیمی ندارم. اصولا داستانهایم را در زمانی نوشته ام که هنوز زمزمه ی " رمان نو" بلند نشده بود. ومصاحبه گر که سوالی را مطرح می کند که " شما قرارداد و ضوابط داستانهایتان را هم به سخره می گیرید تا جایی که این نیش حتی به خواننده ات نیز سرایت می کند . در این مرحله که تمام حرمت های قصه نویسی نیز شکسته می شود به نظر می آید در مقام قصه نویس شما به یک بن بست می رسید آیا مفری برای گذر از این بن بست جسته اید؟ " نیز نمی داند که او با شکستن حریم قصه نویسی و نیش زدن به خوانندگان در واقع دارد تعریفی ارائه می دهد که بعدها مولفه ای از داستان پست مدرن خواهد بود. بهرام صادقی در پاسخ می گوید که از طنز استفاده می کند و ادامه می دهد این یک بن بست نخواهد بود و امیدوارست ادامه ی این بن بست منجر به یک وضعیت جدید می شود.
این وضعیت جدید که در آ ن زمان به گونه ای معمایی و در پرده خود را نشان می داد همچون مرد ناشناس در رمان ملکوت " که ما هیچیک از مشخصات او را نمی دانیم و از این پس هم نخواهیم دانست جواب داد:هر کس به نحوی مطالب را تعبیر می کند. شما از پیچیدگی حرف می زنید اما من اصلا به فکر تعبیر و تفسیر نمی افتم..." وضعیت پسامدرنیست که ما ایرانیان طبق عادت پس از سالها از آن مطلع خواهیم شد.
بهرام صادقی به تعبیر و تفسیر فکر نمی کند. او خود را از بدنه ادبیات مرسوم جدا می کند و جسورانه در مسیری ناشناس پیش می رود. مسیری که همزمان با او نویسندگانی دیگر در انسوی جهان می پیمایند. او از ایران زخم خورده و له شده در زیر پای دیکتاتوری و پریشان در فضای یاسی عمومی با پیشگامان ادبیات پست مدرن در بطن جهان سرمایه داری متاخر همگام می شود و دست به آفرینش داستانهای پست مدرنیستی می زند.
و از بد حادثه ما همیشه دیر خبر می شویم. باید چیزی حدود نیم قرن بگذرد و کتابهای بارتلمی ، براتیگان،بکت، بورخس، ونه گات و مارکز و.. علاوه بر متون تئوریک داستانهای پست مدرنیستی ترجمه شوند تا ما با بهرام صادقی رودرو شویم و ناگهان آن " دستی را که او را هل می دهد این ور و آنور " ببینیم. دست آفرینشگرنابغه را.
بهرام صادقی در دی ماه 1315در نجف آباد متولد شد و در آذر 1363 در تهران درگذشت. از اعضای فعال جنگ اصفهان بود .داستان های کوتاه خود را در مجلات و جنگ های زمانش منتشر کرد.از او یک مجموعه داستان به نام سنگر و قمقمه های خالی و یک رمان به نام ملکوت به جا مانده است.
با داستانهای کوتاه وی در واقع گسستی در داستانهای هم عصرش به وجود می آید. او مرزهای داستان را درمی نوردد و به طور تجربی به فرم جدیدی روی می آورد. با استفاده از تکنیک های خودجوش داستانهای را می آفریند که در بررسی آنها بطور رتروگراد به داستان پست مدرن دست می یابیم.
در این داستانها چندصدایی، هویت چندپاره، بازی های زمانی و زبانی، ابژکتیویتی و تمرکز بر اشیا ، سوژه ی عزل شده از مقام دانایی و بدل شده به موجودی معلق بین مرگ و زندگی، شوخ طبعی و طنزو پارودی ، پایان باز و روایت باز و... را می توان یافت. برای مثال در داستان" آقای نویسنده تازه کارست" با یک فراداستان روبرو هستیم. فراداستانی که بازیگوشانه دنبال می شود و با هجو ادامه می یابد، پرگویی می کند و انسانی پاره پاره و بی هویت را به نمایش می گذارد. روایت از زبان چند راوی نقل می شود که با یکدیگر هیچ همسانی ندارند و هیچیک بر دیگری تفوق نمی یابند. او از شخصیت سازی قراردادی و مرسوم عدول می کند و از زوایای متفاوت به کاراکترهای داستانش می نگرد. در طرح ریزیش هیچ رابطه علت و معلولی به چشم نمی خورد و هیچ غایت داستانی تمهید نشده است.در داستان "فردا در راهست" گویی از پس بارانی سیل آسا مناظری را می بینیم که با بند آمدن باران ناگاه به چیز تازه و متفاوت دگردیسی می یابد.در "کلاف سردرگم" هیچ معیاری برای شناخت کاراکتر نه