بخشی از گفتگوی ژاله. م و ستوان کاووس. د

بخشی از گفتگوی ژاله .م و ستوان کاووس .د
برگرفته از داستان مرثیه برای ژاله و قاتلش
نویسنده : ابوتراب خسروی

در نور سفید چراغ های مربع سقف ژاله . م را می بینید . ژاله . م می گوید : نباید این بار عجله کنی . و دست ستوان را می گیرد و از پله ها بالا می رود . ژاله . م می گوید : اولین بار که مرا می کشی به چشمانت نگاه کردم ، داشتم فکر می کردم چقدر زیبا هستند ، که مردم ، در همه ی مدت مرگ به زیبایی چشمانت فکر می کردم ، کاش حکم را پاره می کردی . ستوان کاووس . د می گوید: فراموش نکن که این حکم اجرا شده و تو در خاک پوسیدی حالا ، ما فقط کلمه هستیم که از پله ها بالا می رویم .