موتوری یا خیبری همان دوگانه چمران خمینی یا چمران بازرگان نیست؟!

موتوری یا خیبری همان دوگانه چمرانِ خمینی یا چمرانِ بازرگان نیست؟!
نگاهی کوتاه به «بادیگارد» جدیدترین ساخته ابراهیم حاتمی کیا

قاسم فتحی-حاتمی کیا شاید جز معدود کارگردانانی است که زبان به محافظه کاری نمی‌چرخاند و سراغ اصل مطلب می‌رود. آن هم نه آن«اصل مطلبی» که مدیران و دیگران انتظارش را دارند بلکه او سراغ اصل و اصولی می‌رود که تا الان برایش هزینه کرده و فیلم ساخته است. زبانش گزنده است همچون ساخته‌هایش و یک لحظه برای دلخوشی و صدقه سری گروه یا ارگانی نرم نمی‌شود و کوتاه نمی‌آید. او برایش مهم است که طرف مقابل از چه قماشی است و در این وانفسای برچسب‌های مختلف سیاسی و هلهله‌های«آن‌طرفی» و «این‌طرفی» می‌خواهد طرف صحبتش را بشناسد. حاتمی کیا در واقع به این اصل اعتقاد دارد که شناخت طرف مقابل با هر سلیقه و نگاهی می‌تواند به مفاهمه و درک متقابل برای حل مسئله کمک کرد. او ظاهرا هنوز طرف مقابل را خوب نشناخته که اینطور به زمین و زمان می‌زند و به همه چیز و همه کس می‌تازد. اگر حاج کاظمِ «آژانس شیشه‌ای» توی محفظه بسته قرار گرفت و توانستد حرفش را با برندگی و تیزی بیشتری بزند و ماندگار شود به این خاطر بود که اهل آن آژانس و صاحبش را خوب شناخت؛ آنقدر که به آنهایی که از جشنواره‌های خارجی هم جایزه می‌گیرند و برو بیایی دارند هم رحم نکرد. موفقیت حاج کاظم به این خاطر بود که در آن دوره چپ راست و آن‌وَری و این‌وَری خیلی عیان و واضح‌تر از حالامیتوانستند حرفهایشان را بزنند. باید اعتراف کرد که حاتمی کیا وضعیت سیاسی و اجتماعی حالا را نمیتواند خوب تحلیل کند. حیدر ذبیحی بادیگارد بعد از سی سال حفاظت از شخصیت‌های سیاسی نظام هنوز سردرگم است و حتی به اعتقاداتش شک می‌کند همان طور که صاحب اثر به شک افتاده و توی تاریکی همه را به رگبار می‌بنند. حیدر شک می‌کند ولی با اینکه عاقبت به خیر می‌شود اما باز هم در پایان انطور که باید آنها را نشناخته است. حاتمی کیا اینجا باز هم سعی می‌کند آن دوگانگی و شکاکیت ذاتی‌اش نسبت به طرح مسئله دوگانگی را مطرح کند و کمی بیشتر به طرف مقابل نزدیک شود و او بشناسد ولی باز هم موفق نمیشود مثل حاج کاظم افسار به به دست بگیرد و یک تنه گروهی را زمین گیر کند. از طرف دیگر به سوال تامل برانگیز و البته آشنای نخبه هسته‌ای فیلم(با بازی بابک حمدیان)«خیبری هستی یا موتوری؟» هم جواب درست و درمانی داده نمی‌شود.
او بعد از ساخت فیلم قبلیش یعنی «چ» هنوز برای طرح سوال اصغر وصالی از چمران هزینه داد/می‌دهد و هنوز هم به نوعی هر کسی سعی می‌کند با نقل خاطره و روایت رفع و رجوعش کند. این درماندگی فقط مختص حاتمی کیا نیست. حقیقت این است که ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که هیچ کس دوست ندارد مرزبندی کند و همه انگار می‌ترسند مواضعشان را عیان برای همه مطرح کنند. این ترس از نمایاندنِ خودِ واقعی فرد حالا در همه حوزه‌ها رخنه کرده و همه اقشار را در بر می‌گیرد و خیلی‌ها هم بدشان نمی‌آیند کسی نفهمد که کدام طرفی هستند تا به قول معروف«گربه شاخشان نزند». از دانشجویان و کارمندان و بقالان گرفته تا هنرمندان و اهل سیاست و نویسندگان. ما روز به روز ترسوتر می‌شویم یا دنبال فعالیتی می‌گردیم تا بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای به آرامش برسیم؟!

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan