مهران شقاقی:. روستایی را تصور کنید که در آن مدتها نه فرد تازه‌ای بیاید و نه اتفاق خاصی بیفتد

مهران شقاقی:
روستایی را تصور کنید که در آن مدتها نه فرد تازه‌ای بیاید و نه اتفاق خاصی بیفتد. حرفهایی که در آنجا زده می‌شود، جدا از حکایات و امثال و حکمی که همه از فرط تکرار به آنها واقف‌اند، از اتفاقات معمولی‌است که در آن روستا می‌گذرد. با این حال مردم باید با صحبت‌کردن زمان‌های خالی خود را پر کنند. نتیجه آن می‌شود بسیار حرف‌ زده می‌شود اما سخنی گفته نمی‌شود و منظوری در میان نیست. به تدریج مواردی از قبیل تکرار و زیاده‌گویی و اغراق ویژگی چنین فرهنگی می‌شود، که البته در آن هم گوینده و هم شنونده آگاهند که نباید انتظار زیادی از حرف‌های هم داشته باشند.
از دید کسی که با جامعه‌ای با چنین فرهنگ شفاهی آشنا نباشد بسیار عجیب به نظر می‌رسد که نویسندگان و مطبوعاتی مطالبی منتشر می‌کنند اما چیزی منتقل نمی‌کنند، افراد ادای توضیح و توصیف چیزی را در می‌آورد اما منظوری در میان نیست. چیزی که هست این که اغلب حرفهایی که زده می‌شود محض خالی نبودن عریضه است. گویندگان ارزش چندانی برای آنچه می گویند قائل نیستند و اجبار به پرحرفیشان در مقابله با ملال پرحرفی دیگری است و ممانعت از سکوتی که به پذیرش حرف های دیگری تعبیر می‌شود.
___________________________________________
بطور خلاصه فرهنگ مکتوب چارچوب ذهنی و ساختار مشخصی را دنبال می‌کند: مقدمه، مدعا، ‌استدلال، نتیجه‌گیری و خاتمه. در مقابل اما در فرهنگ شفاهی ساختار مشخص یا هدف ویژه‌ای دنبال نمی‌شود؛ گوینده می‌تواند با موضوعی آغاز کند، حرف داخل حرف بیاورد و با طرح موضوعی دیگر حرفش را پایان بدهد.
___________________________________________
فرهنگ عمومی ما میراث‌بر چنین فرهنگی است. فرهنگ شفاهی که در آن کم می‌خوانند ولی زیاد حرف می زنند. حتی در تلویزیون و رادیوی ما مجری خوب آن کسی است که بتواند میان‌برنامه را پُر کند و بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی ما "کارشناسانی" حشور دارند که از بدیهیات شروع و به همان ختم می‌کنند. جامعه نیز سرشار از جوانانی است که نخوانده استاد شده‌اند و از حکمت و فلسفه تا سیاست جهانی و پست مدرنیزم حرف در چنته دارند.
در بسیاری جوامع با همه‌گیر شدن آموزش عمومی و افزایش درصد باسوادی و ورود رسانه‌های نوشتاری به متن جامعه، فرهنگ عمومی از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب می‌گراید. با این‌حال از گذشته‌های دور تا همین اواخر رسانه اصلی مردم ایران رسانه‌های شفاهی بوده‌اند. در ایران سابقه انتشار روزنامه‌هایی که به موضوعات اجتماعی هم توجه می کردند به بیش از یک قرن می‌رسد اما مطرح شدن موضوعات اجتماعی و تقاضاهای روشنگری فرهنگی در جامعه اغلب نه از خلال نوشته‌های روشنفکران، بلکه از کلام شاعر-نویسندگان یا طنزپردازان بوده‌است. در جامعهٔ دوره مشروطه مثلا بیش از همه آثار کسانی چون دهخدا، نسیم شمال، ایرج میرزا، بهار، عارف، فرخی یزدی و میرزاده عشقی مطرح بودند که همه غیر از دهخدا در درجه اول شاعر بودند و آثار میهن پرستانه و انتقادی را بیشتر به زبان شعر و ترانه خلق می کردند. امروزه نیز به نظر می‌رسد طنز در چنان جایگاهی، به عنوان واسطه ادبی و رسانه اجتماعی موثر میان مردم، قرار دارد.


ورود رادیو به ایران، در زمانی که هنوز مردم با رسانه‌های نوشتاری چندان خو نگرفته بودند، به تقویت بیشتر فرهنگ شفاهی انجامید. رادیو برد کلام را عرصه و اعتبار بسیار بیشتری داد و دیگر مثلاً کافی بود کسی عنوان کند چیزی را رادیو -به ویژه رادیویی خارجی- گفته تا منبع خبری باشد.
ورود رادیو به ایران، در زمانی که هنوز مردم با رسانه‌های نوشتاری چندان خو نگرفته بودند، به تقویت بیشتر فرهنگ شفاهی انجامید. رادیو برد کلام را عرصه و اعتبار بسیار بیشتری داد و دیگر مثلاً کافی بود کسی عنوان کند چیزی را رادیو -به ویژه رادیویی خارجی- گفته تا منبع خبری باشد. بعدتر ورود تلویزیون نیز عرصه را برای فرهنگ شنیداری تنگ نکرد، چرا که بسیاری از برنامه‌های تلویزیونی تنها جنبه شنیداری داشتند و اگر تصویر هم در میان نبود چیزی از دست نمی فت.
کارکرد رسانه‌های شفاهی در دوران انقلاب نیز قابل توجه بود. با این که سخن از جزوه ها و شب‌نامه‌هایی می‌رود که در آن ایام توزیع می‌شد اما در جهت‌گیری عمومی معترضان هم نقش رادیوهای بیگانه پررنگ بود و هم پیامهای شفاهی آیت‌ا… خمینی که روی نوارکاست تکثیر و منتشر می‌شدند.
به هر تقدیر به نظر می‌رسد اگر در جوامع اروپایی چندصدسال فاصله میان رواج مطبوعات چاپی و اختراع رادیو مجال گرایش فرهنگ عمومی به فرهنگ مکتوب را داد، چنان امری برای جامعه ما رخ نداد. شاید بتوان گفت که تنها در این سالهای اخیر است که با گسترش فضای مجازی و همه‌گیری رسانه‌های اجتماعی عموم مردم ما تمرین ارتباط به واسطه نوشتن و خواندن می‌کنند. با این حال تبدیل کلام به نوشتار هنوز به معنی گذار جامعه از فرهنگ گفتاری به فرهنگ کتبی نیست، بلکه فرهنگ مکتوب مشخصه‌هایی دارد که آن را از فرهنگ شفاهی