📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
گفتو گو با نویسنده رمان «فلاسفه» برگزیده نیویورکر
گفتو گو با نویسنده رمان «فلاسفه» برگزیده نیویورکر
اهرلیش: هنگام نوشتن دلم میخواهد در مرز فروپاشی ذهنی قرار بگیرم
«آدام اهرلیش» رمانی تحت عنوان «فلاسفه» به نگارش در آورده است که اخیراً وارد بازار کتاب شده است؛ کتاب منتقدان و به آن توجه زیادی نشان دادهاند آنچنان که نیویورکر آن را بهعنوان کتاب هفته برگزیده است.
اهرلیش: هنگام نوشتن دلم میخواهد در مرز فروپاشی ذهنی قرار بگیرم
به گزارش نیویورکر، کتاب جدید «آدام هرلیش» به عنوان کتاب هفته این مجله برگزیده شده است. به همین مناسبت این مجله مصاحبه کوتاهی با وی انجام داده است که در ادامه میآید.
کتاب شما، «فلاسفه» در مجله این هفته زیرمجموعه آثار مربوط به «اختلالات ارثی» قرار گرفته است. کتاب شما درباره پدران و پسرانی است که با هم به مشکل برمیخورند. البته از آنجا که این کتاب از زبان یک پسر روایت میشود بیشتر درباره پسرانی است که زندگیشان توسط پدر نابود میشود. اما نقطه پیدایش این کتاب چیست؟ رابطه شما با پدرتان چطور است؟ این ایده ناگهان به ذهن شما رسید یا همه چیز به آرامی رخ داد؟
موضوع داستان از آغاز مشخص بود اما طول کشید تا داستان فرم مناسبی به خود بگیرد. در آغاز سعی کردم کتابی درباره رابطه پدران و پسران بنویسم. میتوانستم با داستان پدر و پسری آغاز کنم که با هم مشکل دارند اما احساس کردم موضوع مناسبی نیست و کتاب در نهایت با موضوعی کلیشهای از بین میرود. نگارش این کتاب چند سال طول کشید و من تا مرز جنون هم پیش رفتم! در نهایت متوجه شدم به جای ارائه روانشناسی یک رابطه به شکل مستقیم که مهارتی در آن نداشتم و از آن لذت هم نمیبردم رابطهای حقیقی را توصیف کنم و مشکلات کوچک را کنار هم قرار دهم تا یک رابطه واقعی شکل بگیرد.
رابطه من با پدرم بسیار خوب است! روابط ناکارآمد جذابیت کمتری برای من دارند و علاقهمند به مشکلات ریزی هستم که در یک رابطه جریان دارد و ارتباط افراد را غیرممکن میکند و ما را در دنیای خودمان حبس میکند.
یک ترکیب ریاضی در داستان شما وجود دارد؛ شبیه واریانس یا تکرار یک موضوع خاص. داستان شما فرمول دارد. البته این موضوع خوب است! آیا داستانی واقعی الهامبخش کتاب شما شد؟ کاری که بیشتر تجربی باشد تا برگرفته از تخیل! آیا از آغاز قصد داشتید داستانی واقعی بنویسید؟
بله مدلهای واقعی بسیاری در نظر داشتم. من به سمت رمانهایی گرایش دارم که منطقی در خود دارند؛ مثلاً «کافکا». البته داستانهای مفهومی «توماس برنارد» یا رمانهای پوچ «گرت هافمن»، «بورخس»، «بکت»، «کالوینو»، و «کلست». در میان نویسندههای جدید آثار «لیدیا دیویس» و «دونالد آنتریم» را میپسندم. البته تکرار موجود در طرحهای کمدی، فلسفی و کتاب کودکان را در هنگام نگارش این کتاب در نظر داشتم.
یکی از ویژگیهایی که سبب میشود داستان برای من جذاب شود این است که داستان شما تعهد خود به کلمات را با حس مزاح ترکیب میکند و لذت زیادی در آوای نوشته شما نمایان است. آیا در نگارش داستان خود دقت زیادی کردید؟
به نظر من کار موفق اثری است که با منطق خاصی پیش میرود و این موضوع در سلامت عقلی مؤلف آن اهمیت به سزایی دارد. به نظر من «بورخس» و «کالوینو» با تمام بزرگی که دارند بسیار آرام و کنترلشده هستند و با آثار «کافکا» و «برنارد» همخوانی ندارند. احساس میکنم من هم مانند نویسندگان دوره رمانتیک دلم میخواهد در مرز فروپاشی ذهنی قرار بگیرم. در هر صورت با وجود همه منطقی که در آثارم به کار میگیرم اگر داستانی دچار اشتباه میشود-که اغلب چنین اتفاقی رخ میداد- منجر به نگارش تقلیدی مسخرهای از ایده یا فکر دیگران میشود. من فکر میکنم در این صورت دیگر نه داستان حرفهای که یک تمرین ساده کارگاه داستاننویسی محسوب میشود. تلاش کردم چنین داستانهایی در کتابم نباشد اما بعضی از آنها در کتاب باقی ماندند.
احساس میکنید کارتان درباره اتفاقات مربوط به روابط پدرانه به پایان رسیده است؟ قصد دارید پس از این سراغ چه موضوعی بروید؟
تا به حال به داستانهای کمدی که بسیار مسخره و مبتذل شدهاند توجه کردهاید؟! گاهی دوباره روی همان موضوعات کار میشود و دوباره برای خواننده جذاب میشود. دلم میخواهد حرفه نویسندگی من نیز به همان سمت برود. مطمئن نیستم که کارم با موضوعات مربوط به پدرها به پایان رسیده باشد اما همچنان دنبال فرمی جدید هستم.@rozshomar