گانی ما. هنر مندان به شیوه‌های گوناگون، به این تحولات واکنش نشان دادند

گانی ما
نند تلویزیون، در دسترس همگان قرار گرفت، تا به صورتی موثر و دقیق، مزایای هنرتبلیغاتی، تعداد فزاینده ای از محصولات جدید را به خانه ها بیاورد.
هنر مندان به شیوه های گوناگون، به این تحولات واکنش نشان دادند. اگرچه تعدادی هم کاملا بی تفاوت باقی ماندند. در حالی که ]آپ آرت [Up Art نشانه های ابتذال جامعه ی مصرفی را با یک هنر رفیع در هم می آمیخت، ]مینی مال آرت[، از مصالح پیش ساخته استفاده، و اصل تقسیم کار را به ]هنر آبستره[ منتقل کرد.
در سوی دیگر طرفداران ]مینی مال آرت[Minimal Art بیش از اینکه به احساسات شخصی و بیان آنها، علاقه مند باشند، نگاهشان به یک روش منطقی و مفاهیم ]فیزیک عمومی[ مانند ]تصاعد های ریاضی[ و جاذبه بود. مینی مالیست هااز خط های راست و طراحی های صنعتی، بسیار استفاده می کردند.آنها استفاده از هنرشان را، برای محصولات تجاری ممنوع کرده بودند. ]آپ آرت و مینی مال آرت [Up Art & Minimal Art ، با گنجانیدن منطق تولید سریالی در درون هنر، شرایط تغییر یافته ی جامعه ی مصرفی سرمایه داری متاخر را، بازتاب دادند. آنها فاصله ی میان فرهنگ های عالی، آن طور که در نهادهای مختص به خودش عملی می شد را از یک سو، و فرهنگ عامه را که بیشتر به عنوان کلیشه ای، ریشخند یا کنار زده می شد از سوی دیگر کم کردند. باید گفت، قصد آنها همواره، انتقاد صریح نبوده، بلکه برای آنها هنر، هنوز هم الگو یا نمونه ای از تغییر، برای زیبایی های زندگی معنا و مفهوم می داد.
تنها از طریق گسست از ]مدرنیسم فرمالیستی[ و شکل گرایی رواج یافته در ]مینی مال آرت[ بود،که ماهیت متداول هنر، مورد شناسایی قرار گرفت. لذا دیگر امکان نداشت که در مورد آنچه هنر بود وآنچه هنر نبود، قانون وضع کرد. برای ایجاد این موقعیت باز و آزاد ، در دهه 1960 هنرمندان باید مبارزه می کردند. به خاطر همین یک دلیل هم که شده، می بایست ]مینی مال آرت[Minimal Art را به عنوان یک سنگ بنای مهم، در مسیر آزادی هنر بدانیم.
مینی مالیسم و نظریه ی مارسل دوشان در هنر
در سال 1965 ] باربارا رُز [ طی مقایسه ای، ]مینی مالیسم[ را با اندیشه و آثار ]مارسل دوشان [ پیوند داد .اهمیت دوشان در این نکته بود که چگونه اشیاء ] حاضر –آماده [ اعتبار تفکر زیبایی شناختی ما را، در خصوص ]مفهوم کار[ به عنوان عنصری اساسی در هنر خدشه دار می کند. دوشان با ارائه آثار ]حاضر – آماده[ نقش هنرمند و نیز صناعت هنری را به حداقل رساند. او برای اشیاء صرفاً کاربردی، ارزش زیبایی شناسانه، قایل شد و اساس این ارزش را، انتخاب ذهن هنرمند دانست نه داشتن مهارتهای ابزاری. اندیشه ی ]مارسل دوشان[ به نوعی بیانگر ]روابط جانشینیParadigmatic در نظام نشانه شناسی Semiotics [ است و از دو جنبه دارای اهمیت؛
-1 تغییر شیء از متنی به متنی دیگر
-2 نام گذاری آثار، آن گونه که، شیء در متن کاربردی روزمره اش با نامی خاص خوانده می شود .
همین تفکرات و دستاوردهای مارسل دوشان، و آثار ]حاضر – آماده[، ]دن فلاوین[ را بر آن داشت، تا برای خلق آثار ]مینی مالیسمی[ خود از لامپ های فلورسنت استفاده کند. زیرا این لامپ ها اشیایی خنثی بود.
هنروادبیات درمینی مالیسم :
]مینی مالیسم[ در ادبیات، سبک یا رویکردی ادبی است که بر پایه فشردگی وتراکم و ایجاز بیش از حد محتوای اثر نمود پیدا می کند. ]مینی مالیست‌ها[ در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش می‌روند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و کوتاه‌ترین شکل، باقی بماند. به همین دلیل کم حجمی، از مشخص‌ترین ویژگی‌های این آثار است.
]مینی مالیسم[ درادبیات داستانی و نمایشی را ]کوتاه نویسی[ و ] کوتاهِ کوتاهنویسی[خوانده‌اند. کوتاه‌نویسی مینی‌مالیست‌ها نظر بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرد، آنها نظر موافقی، با اینگونه داستان‌ و نمایشنامه ها نداشتند. زیرا به عقیده آنها مینی مالیست‌ها بیش از حد شاخ و برگ عناصر ادبیات را می‌زنند! و لطف و روح ادبیات از بین می‌رود. بعضی از منتقدان بد بین،] مینی مالیسم[ را با نام‌هایی مانند ]واقع‌گرایی سوپرمارکتی[، ]آدامس بادکنکی شیک[ و ] مینی مالیسم پپسی‌کولایی[ خواندند. از مهم‌ترین نویسندگان این سبک می توان به ]ریموند کارور[اشاره کرد. داستان‌ها، و نمایشنامه های ]مینی مالیستی[، مقدمه‌گریز هستند، در صورتیکه مقدمه در ]رمان و نمایشنامه ی بلند[ و] داستان و نمایشنامه ی کوتاه[ از بدو پیدایش، همواره ،یکی ازعناصر ساختاری نویسندگان، بوده است.
ازنویسندگان بزرگی چون ]شکسپیر[ تا ]داستایوسکی[ و]تولستوی[ گرفته تا ]ماکسیم گورکی[ ،]گی دی موپاسان[ ،]فاکنر[،]کافکا[ ،]جویس[ ]تورنتون وایلدر[ ، ]استریندبرگ[ و... ، مقدمه را به عنوان پلی برای ورود به داستان ونمایشنامه، استفاده کرده‌اند.
عناصر ]مینی‌مالیستی[ در ادبیات داستانی و نمایشی :
در داستان و نمایشنامه ]مینی مالیستی[، فرصت برای مقدمه و حاشیه وجود ندارد و فقط باید اصل کلام را گفت. باید توجه کرد که نمی