. همسایگانش او را به یاد می‌آورند که حتی در ۹۰ سالگی مشتاقانه و با دقت در یک دفتر کوچک که ظاهرا آن

. همسایگانش او را به یاد می‌آورند که حتی در ۹۰ سالگی مشتاقانه و با دقت در یک دفتر کوچک که ظاهرا آن را همه جا با خود به همراه داشته، مشغول نوشتن بوده است. این ارجاعات و بسیاری ارجاعات دیگر، سرنخ‌های دلخوش‌کننده‌ای هستند برای آنچه که ممکن است به طور بالقوه مؤید وجود بزرگ‌ترین مجموعه کار‌های منتشر شده پس از مرگ نویسنده از زمان "کافکا" باشد و همچنین مایه امیدواری مشتاقان آثار سالینجر در جهان. تا اینجای کار، جهان از دسترسی به گنجینه افسانه‌ای آثار منتشر نشده سالینجر محروم بوده و ماترک او (که قانونا از بیوه او و پسرش تشکیل می‌شود) حتی از تصدیق وجود دستنوشته‌های مرموز سالینجر امتناع کرده، چه برسد به این که بخواهد این امیدواری را ایجاد کند که این دستنوشته‌ها در دسترس خوانندگان علاقه‌مند قرار گیرد. به احتمال فراوان، این تصمیم بر اساس آخرین وصیت‌نامه سالینجر گرفته شده؛ آن طور که در شایعات گفته شده، این وصیت‌نامه حاوی بندی است که در آن خواسته شده خانواده سالینجر پیش از انتشار هر اثر جدیدی از او، چند سالی را صبر کند. قضاوت در مورد 45 سال آخر عمر او بدون دانستن این که او در آن زمان چه داشته می‌نوشته، کار غیرممکنی است. فرض کنیم سالینجر زمانی که در کورنیش پنهان بوده، یک جین کتاب کامل نوشته و آنها را برای وراث خود به جا گذاشته تا آنها کتاب‌ها را در زمان مرگش ورانداز کنند. اگر در تمام این کتاب‌ها این ضرب‌المثل که "کار بدون تفریح، آدم را کودن می‌کند" مصداق داشته باشد، آن وقت به گوشه‌نشینی سالینجر به دیده یک عمل خودخواهانه نگریسته خواهد شد که از هرگونه خلاقیتی بی‌بهره بوده و حتی ویران‌کننده خلاقیت بوده و مهر تأییدی خواهد بود بر شهرت او مبنی بر این که یک آدم منزوی غیرعادی بوده. ولی اگر نوشته‌های سالینجر حاوی یک کتاب یا داستانی باشد که به لحاظ تأثیرگذاری یا کیفیت با "ناتور دشت" رقابت کند، آن وقت قضاوت بسیار متفاوتی در مورد گوشه‌گیری سالینجر صورت می‌گیرد. نویسنده‌ای که امتناع و کناره‌گیری‌اش سال‌ها مایه تمسخر و نفرت بوده به دیده یک نابغه رهبانیت نگریسته خواهد شد که در برابر وسوسه‌های دنیای مادی مقاومت کرده تا بتواند فعالیت خلاقانه منحصر به فرد خود را انجام دهد. شایعات و داستان‌ها درباره سال‌های آخر عمر سالینجر فراوان است و در آنها علاقه بیمارگونه‌ای به زندگی کسی دیده می‌شود که از همه نظر پنهانی و در خفا بوده. افراد انگشت‌شماری به این موضوع اشاره می‌کنند که تأثیر‌گذاری اصلی زندگی سالینجر بر ادبیات آمریکا بوده و این که بهترین شیوه ارزیابی او نگاه به او به عنوان یک نویسنده است و نه یک آدم عجیب و غریب در فرهنگ عامه. دقیقا همین معیار ارزیابی است که باعث شده او به نگهبان سنجش‌ها تبدیل شود. این نویسنده که در زمان حیاتش معروف بود بر تک‌تک جزئیات آثارش کنترل دارد، هنوز هم کنترل همه چیز را در دست خود دارد. از یک نظر، جی. دی. سالینجر توانسته مرگ را فریب دهد، چون در غیاب ممتد نوشته‌های منتشر نشده‌اش، همچنان ما را از توانایی ارزیابی نیمه دوم زندگی‌اش و تعیین‌تأثیرگذاری کاملش بر ادبیات، محروم نگه داشته است. اکنون با این که دو سال از مرگ سالینجر گذشته، همچنان مثل روزی که فوت کرد، نمی‌توانیم حتی ذره‌ای با قاطعیت درباره ماترک او صحبت کنیم
گردآوری : الهام سالوکی
دبیر بخش ادبیات

@salooki
@absurdmindsmedia