خواهید کرد از آن وضعیت بیرون بیایید ولی این داستان سال‌هاست اجازه‌ی انتشار ندارد چرا که به موضوع فقر نگاه توده‌ای ندارد

خواهید کرد از آن وضعیت بیرون بیایید ولی این داستان سال‌هاست اجازه‌ی انتشار ندارد چرا که به موضوع فقر نگاه توده‌ای ندارد. اما داستان‌هایی که به فقر نگاه توده‌ای دارند مثل آثار درویشیان بارها تجدید چاپ می‌شوند. چرا؟ چون دیگر خالی از فرم شده‌اند. اصلا غیرپوپولیست دغدغه‌ی توده دارد نه پوپولیست. پوپولیست از توده برای منافع شخصی و تشکیلاتی‌اش سوءاستفاده می‌کند.
* آقای گلشیری، شما چه فکر می‌کنید ؟ غیرپوپولیست نمی‌تواند دغدغه‌ی توده داشته باشد؟
گلشیری: اول درباره­ی سانسور بگویم که سانسور خاص و عام نمی­شناسد. پوپولیست و غیرپوپولیست نمی­شناسد. سانسور سانسور است. اما گاهی فراموش می‌کنیم تظاهر نقطه‌ی ممیز جریان عوامانه و خاص است. و به دلیل همین تظاهر است که توده با فلان نویسنده همراه می‌شود و البته که به خیال خودش کاملاً روشنفکرانه رفتار کرده است. جان‌مایه‌ی کلام آنکه نویسندگان یا هنرمندان پوپولیست از عوام بودن خودشان را عاری می‌دانند تا آن چیزی که ارائه می‌‌دهند در لباسی متفاوت عرضه شود. نمونه­اش دوستان هنرپیشه که داستان می­نویسند یا حتی نمایشگاه­های عکس و نقاشی و غیره می­گذارند. در حوزه­ی تجسمی صاحب فن داوری کند اما در حوزه­ی داستان که می­توانم اظهارنظر کنم. افت داستان‌نویسی دهه‌ی هفتاد و ابتدای دهه‌ی هشتاد به گمانم مسئله‌ای است که یوسف و احمد در خلال صحبت­هایشان به آن اشاره کردند. داستان­های کافه­ای، ادبیات آشپزخانه­ای، کاروری. حاصلش چه بود؟ آن داستان‌ها چه سر ادبیات و مخاطبان و هنرجویانش آورد؟ جالب اینجاست که همان نویسنده‌ها هم بعداً خود سردمدار جوایز ادبی و کارگاه­های خاص داستان­نویسی شدند. از همان چیزی حمایت کردند که خود حاصلش بودند و آن چیزی را که نمی‌پسندیدند یا نمی‌فهمیدند لاجرم به حذف محکوم ‌کردند.
* آقای انصاری، فکر می‌کنید باید تلاش کرد پوپولیسم را در ادبیات خشکاند و آن را از بین برد؟ البته اگر شدنی باشد.
انصاری: پوپولیسم همیشه وجود داشته و دارد و خواهد داشت. تنها کاری که می‌توان کرد شناسایی و تحلیل این پدیده است. باید نگاه جامعه‌شناسانه‌ای به این مقوله داشت. باید بررسی کرد و ریشه‌های آن را شناسایی کرد که توده یا حتی طبقه‌ی متوسط ساختگی گول هنرمند پوپولیست را نخورد. هرچند من چندان امیدوار نیستم ولی منفعل هم نخواهم بود. امروزه پوپولیسم چنان در ادبیات و هنر ریشه دوانده که اگر همین‌طور ادامه پیدا کند ریشه‌های تمام دستاوردهایی را که در صد سال اخیر داشته‌ایم خواهد خشکاند. این جریان را اضافه کنید به وضعیت خاورمیانه که ما در محاصره‌ی همه نوعی از پوپولیسم در داخل و خارج از مرزهای خودمانیم. آقای غلامی عزیز وضع خیلی نگران‌کننده‌تر از این حرف‌هاست ولی ما به عنوان نویسنده فقط شهادت می‌‌دهیم که در چه دوره‌ای زندگی می‌کنیم و چه‌طور فکر می‌کنیم.

* آقای ابوالفتحی، پوپولیسمی که با این شدت به ادبیات هجوم آورده فکر می‌کنید کار ادبیات را به کجا می‌کشاند؟

ابوالفتحی: بی‌شک بخشی از مخاطبان بالقوه و بالفعل را تحت تاثیر خودش قرار می‌دهد. کار دیگری نمی‌تواند بکند. من هم مثل یوسف معتقدم پوپولیسم امری نیست که قابل حذف باشد. تا رانت هست و قدرت هست و مخاطب هست، کارگزارانی هم هستند که این وسط برای خود توشه‌ای بردارند. در کنار آن ادبیات هم کار خودش را می‌کند و مخاطب نسبی خودش را دارد و خواهد داشت. مسئله این است که یک موج پوپولیستی با عوض شدن فضا و تغییر منابع رانت و قدرت محو می‌شود و هیچ چیز از آن باقی نمی‌ماند ولی ادبیات می‌ماند. نکته این است که دائما یک‌سان نماند حال دوران!



پی‌نوشت:

این مطلب پیش‌تر در شماره‌ی 632 مجله چلچراغ، مهرماه 94 منتشر شده است.