📢زوال انسانیت در لندن …

📢زوال انسانیت در لندن...
@matikandastan

حمید بابایی: وقتی اول بار فیلم نوسفراتو یا همان دراکولا بر پرده سینما نقش بست بسیاری این سئوال در ذهنشان ایجاد شد، چنین موجود اهریمنی که با خوردن خون انسان ها به زندگی خویش ادامه می دهد از کجا ساخته شده و به ذهن کارگردان رسیده است؟
کارگردان اثر توضیح داد در جنگ جهانی اول سرباز بوده و انسان ها را در وضعیتی دیده که سر از تن یکدیدگر جدا می کردند.این وضعیت بعد از دو جنگ جهانی بغرنج تر نیز شد و رذالت بشری به صورت بیشتری خود را نشان داد. رذالتی که ابعاد وسیع تری به خود گرفت و از بین بردن دیگری را صرفن دنبال نمی کرد و به نوعی حیات کره زمین را نیز تهدید می کرد. مفهوم هبوط انسانی بن مایه بسیاری از نویسندگان بوده است. به نظر می رسد این ایده(زوال مفهوم انسانی) یکی از مهمترین مفاهیمی است که در مجموعه لندن شهر چیزهای قرمز نوشته نوید حمزوی مورد توجه قرار گرفته است.
از داستان ابتدایی مجموعه با عنوان ((یکی شدگی در جامعه ی یونایتد کینگ دام)) می شود به عنوان اثری نام برد که به استحاله شخصیت در جامعه جدید می پردازد. جامعه ای که در آن که فرد مهاجر برای تبدیل شدن به فردی جدید باید هویت خویش را تغییر دهد. حال این تغییر هویت رویکرد دیگری می یابد، به این صورت که شخصیت رفته رفته نه تنها هویت انسانی خویش را از دست می دهد بلکه قدم به قدم تبدیل به شیء می شود، این مفهوم شی وارگی را می توان جز لاینکف جامعه سرمایه داری دانست که حمزوی با هوشمندی به آن می پردازد.
در واقع پذیرش فرد به عنوان شخصیتی جدید در یک مجموعه با تغییر هویت او صورت می گیرد. نویسنده تصویری جدید از این مفهوم را نشان می دهد. نکته ای که در پایان می توان در مورد مفهوم مهاجرت و نویسندگان مهاجر به آن اشاره کرد.
به نظر می رسد در قدم بعدی نویسنده کوشیده با نشان دادن شرایط اجتماعی فرد پذیرفته شده در زندگی جدید نیازها و ترس های او را به تصویر بکشد. چیزی که در چند داستان صرفن در محتوا خود را نشان نمی دهد و در فرم اثر نیز این امر وجود دارد. به عنوان مثال در داستان یکی شدگی ... نویسنده با استفاده از شماره سعی کرده است روایت را برهم بزند. هر کدام از شماره ها بخشی از روایت را نشان می دهد، البته نویسنده این ترتیب را بر هم می زند. این برهم خوردگی تصویری از پاره پاره شدن هویت فرد در دل جامعه جدید را نشان می دهد.
به نظر می رسد این عمل به نوعی نشان دهنده هویت از هم گسیختگی شخصیت فرد راوی و شخصیت اصلی است که هم در فرم و هم در محتوا خود را نشان می دهد.
همین مسئله در مورد داستان گروهان 21 نیز وجود دارد. البته به گونه ای دیگر. شخصیت نام فرزند خود را از یک نام مرسوم تبدیل به یک کد می کند. نام به عنوان اولین قدم برای شناسایی یک فرد و ایجاد کننده هویت است. وقتی هویت یک فرد گرفته شود در اولین قدم نام او از وی صلب می شود و او تبدیل به یک نشانه می شود در دل یک نظام. نظامی که می تواند انسان ها را از خویش بیگانه سازد. این بیگانه سازی در قدم اول از نام او شروع می شود و در ادامه نشان می دهد این تغییر می تواند حتا ظاهر فرد را نیز در بر بگیرد، تغییری که به ظاهر نیز منتقل می شود، تبدیل شدن پاهای یکی از نظامیان به پاهای فیل، در بر گیرنده همین امر است. گویی این دگردیسی رفته رفته همه ی افراد را شامل خواهد شد و سرنوشت مخدومی است که آرام آرام همه را در بر خواهد گرفت.
دگردیسی که ناخواسته یادآور کرگدن یونسکو است، به نظر می رسد رابطه ای بینامتنی میان این داستان و کرگدن یونسکو است و داستان ها را به یکدیگر مرتبط می کند.
نکته دیگری که می توان در این اثر برشمرد مفهوم مهاجرت و رفتن از یک کشور است. به نظر می رسد در برخی داستان ها نگاهی غیر نوستالژیک به این مفهوم وجود دارد که از حسن های این مجموعه است. اگرچه تصویری که از مفهوم مهاجرت نشان می دهد رفتن و تلاش برای یک زندگی جدید است، اما او هرگز تن به نگاه نوستالژیک نمی دهد و می کوشد نگاهی واقع بینانه داشته باشد. البته او هرگز نمی تواند از گذشته ای که جا گذاشته خود را منفک کند و زندگی اش همواره آبستن حوادثی گوناگون است. اما این نگاه به هیچ عنوان تحت تاثیر انگاره های سانتی مانتالیسم قرار نمی گیرد و به جهان کابوس های او ورود می کند.
در واقع شخصیت درگیر جهانی می شود که از او موجودی بینابین می سازد، نیمه شرقی و نیمه غربی، موجودی که خود نمی داند در کدام سمت از این جهان قرار دارد و باید به کدام سو برود.
عامل اصلی پیوند دهنده این مفاهیم رویکرد طنزآلود نویسنده در بیان این انگاره هاست. شخصیت با طنزی بر آمده از موقعیتی جدید، جهان نویی که در آن قرار دارد را ریش خند می کند. جهانی که نه برای او جدی است و نه شوخی. این نگاه بینابین در تمامی زمینه ها وجود دارد و گویی هیچ نقطه اتکای جدی برای شخصیت ها وجود ندارد. (مجله تجربه)
@matikandastan