📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
گفتگوی مهر با سعید تشکری؛. اتوپیای داستان من جهان زائران رضوی است/ فرهیختگی ازیادرفته مشهد
گفتگوی مهر با سعید تشکری؛
اتوپیای داستان من جهان زائران رضوی است/ فرهیختگی ازیادرفته مشهد
سعید تشکری
شناسهٔ خبر: 2997677 - شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۳
فرهنگ > شعر و ادب
سعید تشکری میگوید بعنوان یک نویسنده در شهر مشهد، صاحب یک گنجِ ادبی فراموش شده است؛ «من چنین مینویسم که همه بدانند مشهد نویسندهای دارد که اتوپیای داستانیاش جهان زائرانست.»
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: سعید تشکری از معدود نویسندگان ایرانی است که بخش اعظم از فعالیت حرفهای خود را خلق پردازش ادبی پیرامون شخصیت ثامنالحجج(ع) کرده است و در این میان چنان موفق بوده که هر اثر او به تنهایی در میان مخاطبان و صاحبان فن و منتقدان توانسته با اقبال و نگاه مثبت مواجه شود.
برخی از این آثار عبارتند از «رژیسور»، «غریب قریب»، «مفتون فیروزه»، «وقت خوب مصائب»، «وقتی زمین دروغ میگوید»، «ولادت»، «پاریس پاریس»، «وصل هزار مجنون» و «بار باران».
همزمان با سالروز شهادت امام رضا(ع) در گفتگو با تشکری درباره بخشی از ظواهر و گوشه و کنارهای فعالیت ادبی وی به گفتگو نشستیم. وی با وجود بیماری که این روزها با آن دست و پنجه نرم میکند پذیرای پرسشهای ما شد.
* به طور طبیعی هر نویسندهای برای نوشتن مادههای خامی را نیاز دارد که جغرافیای زیستی او بهترین و شاید نخستین آن باشد. با این حال در جغرافیای منور و مطهر مشهد مقدس کمتر شاهدیم که نویسندهای بلند شود و یا از سایر شهرها این جغرافیا را دستمایه خلق اثر خود کند. البته عنوان کردم که کمتر و نه اینکه اصلا. با این وصف شما نویسندهای هستید که بخش بزرگی از آثارتان با استعانت از جغرافیای فرهنگی و تاریخی مشهد شکل میگیرد. دوست دارم راز و رمز این دلدادگی را بدانم و اینکه چه چیزی در خاک خراسان شما را به خود اسیر کرده که جز برای آن نمینویسید؟
بیاییم در روز شهادت امام غریب کاملا صریح حرف بزنیم. این ایام مثل همیشه نیست. انگار که در حرمش نشسته باشیم. حالا با این وضعیت سوال شما را پاسخ میدهم. چگونه به اینجا یعنی - مشهد داستانی - رسیدم؟ شما چه تصوری از یک نویسنده دارید که عضو هیچ بدهبستان نظاممند، پروپاگاندا و یا گادفادری ادبیات و سیاست نیست و تنها در میانه راهی قرار دارد و حتی جلوتر میروم با این شرایط جسمانی که دارم در انتهای راه.
باید در هر حال و صورتی بنویسم و من نوشتن در خیابان، پارک، پشتبام و قطار - یعنی همه جا را - تجربه کردم. تا رسیدم به یک رواق امن. امروز من بعنوان یک نویسنده در شهر مشهد، صاحب یک گنجِ ادبی فراموش شدهام. مشهد و رویدادهایش در همهجا غایب است.
من از لوکیشن و مکانهای اقلیمی کهن و معاصر حرف میزنم وبه طبع آن از آدمهایی که در این مکانها اتفاقهای شگرف را ساختهاند. من دغدغهام نویسندگی است و شهرم را باید در رمانهایم ارائه کنم. وظیفهای که سینما و تلویزیون از آن غفلت کردهاند. نگارش شش رمان در طول هفت سال و بالغ بر سه هزاروچندصد صفحه، محصول یک رویکرد بیشتر نیست و اینکه این کتابها توانستهاند یک جریان ادبی باشند آنهم به خاطر ذات متفکر درون متنی و اتصال آن به حضرت رضا(ع). اگر هایدگر فیلسوف گفته انسان، تنها سوژه واقعی فلسفه است، رمانهای من تنها سوژهاش «فرهیختگی از یادرفته مشهد» است.
* رمانهای شما را به طور کلی در دو بخش خلاصه شده دیدم. رمانهایی که به تاریخ و جغرافیای کهن مشهد و بازسازی آن و یا جغرافیای فرهنگی تاریخی حضور امام غریب در مشهد میپردازد و یا آثاری که سعی دارد جغرافیای انسانی شهر مشهد و تاثیرپذیری حضور امام معصوم را در آن مورد توجه قرار دهد. اگر این تقسیم بندی را میپذیرید، چگونگی رسیدن به آن برایم مهم است و اینکه آیا مسیر و راه نپیمودهای هم در این میان متصور هستید؟
بیدلیل نمیتوان شرح و وصلی را که عرض کردم طی کرد. مشهد هم کهن شهرست و کهنسال به جهت تمدن، هم پایتخت معنویت. دوست داشتم از سفره بابرکت شنیدنیها و خواندنیهای بسیار شهرم بگویم.
من چنین مینویسم که همه بدانند مشهد نویسندهای دارد که اتوپیای داستانیاش جهان زائرانست. این جهان همان عنصر عضویت در ملک خداوندی است. من نوستالوژیکنویس نیستم! به مفهوم ارجاع به گذشته. بلکه وقتی باورم معصومیت امام غریبست؛ پس گذشته و امروز و فردا برایم صاحب دارد. با یک تفاوت که ادبیات میکوشد جهان آدمی را به چالش بکشد. امام را دوست داشتن باید در وجد باشد. در زبان میشود تکرار عادت. اما در دل میشود تبسم باور. این همان وجدست.
ادبیات وجد، میل به حماسه دارد. بیالکنیست. نمونه این ادبیات وجد شخص دعبل خزاعی است در شعر! در داستان اما این وضعیت زیاد خوب نیست و سنگ سنگینیست. بسیار نویسندگان بومی این شهر، مشهد را بیمعصومیت نوشتهاند. البته قصههای نابی هم هستند و گروهی داستانها با تم شفایافتگان و دخیلنویسی ادامهی راه را طی کردند. اما من بخش ناگفته و نوشته نشدهای