سناپور. بی حسی نویسنده‌ها:

#حسین سناپور
بی حسی نویسنده ها:

این چند سال اخیر و بعد از آن که ارشاد دولت احمدی‌نژاد توانست جلوِ کتاب‌های بسیاری از دوستان نویسنده را (از جمله خودم) بگیرد و بعد هم جلو بعضی نشرها و ترساندن نشرهایی دیگر را و بعد تعطیل‌کردن یا به تعطیلی کشاندن بعضی از جوایز، هیچ عجیب نبود و نیست که دوستان نویسنده‌مان از سروکله‌زدن با ناشر و نقدهایی که نوشته نمی‌شوند و یا اگر نوشته می‌شوند بیش‌تر به بازخواست و عیب‌جویی می‌مانند و از همه بدتر از سروکله‌زدن با سانسور، چنان خسته و فرسوده شده باشند که رغبتی به هیچ جور کار مشترک نداشته باشند، به‌خصوص اگر منافع فوتی و فوری‌شان در میان نباشد. و انگار طبیعی است در این شرایط که همه فقط به دنبال رفع و رجوع امورات خودشان باشند. عکس‌العمل نشان‌ندان به تعطیلی جوایز (و آخری‌اش تعطیلی جایزه‌ی "اکنون") و انتشار غیرقانونی کتاب‌ها در رسانه‌های اینترنتی و شبکه‌های جمعی (که روزبه‌روزهم دامن‌گیری و شدتش بیش‌تر می‌شود و یکی از بدترین‌هاش هم مربوط است به انتشار کتابِ جعلی آقای دولت‌آبادی) از همین فرسوده‌گی است تا حدی حتما و تا حدی هم حتما از خودخواهی و فقط تا جلوِ چشم را دیدن.
@roman_khonha
این‌جا می‌خواهم فقط از تعطیلی جایزه‌ی ادبی "اکنون" حرف بزنم، و عکس‌العملی که در رسانه‌های آشناتر ادبی (اعم از روزنامه و چند سایت و وبلاگ‌های شناخته‌ شده‌تر) ندیده‌ام. چرا این جایزه و جایزه‌های دیگر تعطیل شدند؟ به ظاهر به خاطر فشارهای بیرونی و درونی. اما به نظر من این جایزه‌ها تعطیل شدند و می‌شوند چون اغلب نویسنده‌ها فکر می کنند "دیگی که برای آن‌ها نجوشد، به‌تر است توش کله‌ی سگ بجوشد".
@roman_khonha
آیا آن‌ها که به تعطیلی این جوایز اهمیت نمی‌دهند یا از تعطیلی‌شان حتا خوش‌حال می‌شوند، نمی‌دانند که جوایز پیش از آن که کسی را صاحب اندکی پول یا شهرت کنند، باعث فضاسازی می‌شوند و در کنار یک کتب برنده و چند کتاب نامزد جایزه، تعداد بیش‌تری را مطرح می‌کنند و اصلا باعث مطرح‌شدن ادبیات و کتاب‌خوانی و چندوچون آن می‌شوند؟ راستش فکر می‌کنم یا نمی‌دانند، یا آن‌قدر فرسوده شده‌اند که دیگر اهمیتی نمی‌دهند. البته همه خوب بلدند غُر بزنند که کتاب‌ها خوانده نمی‌شود و نقد نداریم و از این دست حرف‌ها، که بیش‌تر همان غُرند تا حرف. اما حاضر نیستند هیچ کاری برای گسترش کتاب‌خوانی و نقد کتاب‌ها بکنند. (لطفا هم فوری طلب‌کار نشوند که خودت چه کار کرده‌یی؛ که من به جز کارِ آموزشی مستقیم و با مقاله‌نویسی و مانند آن، گاهی نقدی هم نوشته‌ام و اگر کاری هم ازم برآمده، برای راه‌انداختن گروه‌های نقد یا جایزه و یا مانند این‌ها، کرده‌ام.)
@roman_khonha
خطاب من در این نوشته با کسانی نیست که مرگ داستان‌نویسی‌مان را می‌خواهند و چون کتاب خودشان خوانده نمی‌شود و یا جایزه نمی‌گیرد، خوش‌حال هم می‌شوند که کتاب‌‌های دیگران هم خوانده نشود و جایزه نگیرد. خطابم به آن‌ها که انتظار معجزه از داستان‌نویسی امروزمان و از نویسنده‌های تازه‌کار هم دارند، نیست. به آن‌ها هم که خیال می‌کنند یک جایزه جریان یا موجی از کتاب‌های مشابه بد را راه می‌اندازد هم نیست. فقط به آن‌هاست که فکر می‌کنند بسیاری از کتاب‌های منتشرشده در این سال‌ها (دست‌کم سالی ده، پانزده‌تاشان) ارزش خوانده و نقدشدن داشته‌اند و دارند. خطابم به آن‌هاست که باور دارند جریان نو و گسترده‌یی از داستان‌نویسی این سال‌ها در رمان‌نویسی کشورمان (که بسترش داستان کوتاه‌نویسی در سال‌های گذشته بوده) راه افتاده، که می‌تواند درصورت وجود بسترهای مناسب انتشار و نقد و جایزه و از همه مهم‌تر کتاب‌خوانی (که نتیجه‌ی طبیعی آن سه‌تای دیگر هم هست)، کتاب‌های خواندنی‌تر و ارزش‌مندتر و جدی‌تری را در سال‌های آتی رقم بزند و به‌خصوص در رمان به شکوفایی‌یی برسد که هیچ کس الان به مخیله‌اش هم خطور نمی‌‌کند. این هم نظر و هم اعتقاد من است. اما می‌دانم این جریان داستان‌نویسی احتیاج به همان زمینه‌هایی دارد که گفتم، و آن زمینه‌ها را هم در درجه‌ی اول باید خودِ نویسنده‌ها ایجاد کنند و نمی‌توانند منتظر کسانی دیگر باشند. دست‌کم باید به بود و نبود این زمینه‌ها (نشر حرفه‌یی، نقد حرفه‌یی، و جایزه‌های متنوع و متعدد) حساس باشند و نسبت به ایجاد یا تعطیلی‌شان واکنش نشان بدهند. با این بی‌حسی‌یی که من اکنون در نویسنده‌هامان می‌بینم، وضع‌مان کماکان همین خواهد بود و باید هم‌چنان منتظر معجزه یا نجات‌دهنده بمانند و بر سرِ کتاب‌هاشان هم همان بیاید که تاکنون آمده.
🌺اعضای عزیز و گرامی،موجب مباهات است اگر لینک این کانال را در گروههای هنری و ادبی که عضو هستید به اشتراک بگذارید و به دوستان خود معرفی کنید.تمامی مطالب بی طرفانه و برگرفته از اخبار به روز دنیای هنر است.🌺
https://telegram.me/roman_khonha