عوام بود چنان که در اواخر قرن نوزدهم این نوع شعر وارد مهمانی‌ها و شب نشینی‌های مردم عادی شده بود … «اندیشه‌های سبز بی رنگ کوچولو،

عوام بود چنان که در اواخر قرن نوزدهم این نوع شعر وارد مهمانی‌ها و شب نشینی‌های مردم عادی شده بود.

" اندیشه‌های سبز بی رنگ کوچولو، با عصبانیت خوابیدن" را می‌توان نمونه‌ای از سبک نوشتاری معناگریز معرفی کرد. ترکیب خلاقانه‌ی جملات دارای مفهوم که بر اساس گرامر به ترتیب چیده شده‌اند در حالی که نتیجه‌ای بی‌معنا دارند؛ یکی از اصول اولیه این سبک است . برای رسیدن به ایده آفریدن جملات بی‌معنی می‌توان از روش‌هایی مثل تناقض‌گویی، کلمات بی‌ربط و نا‌مربوط و یا کاراکترهای غیر عادی استفاده کرد. مانند ایده‌ای که بعدی از رنگ را نشان می‌دهد آنقدر ویژه،که بدون رنگ و خلوص رنگی باشد. نمو نه‌های دیگری از این گونه ترکیب‌سازیهای خلاقانه را می‌توان در جملاتی چون "ریشه مربع شکل روز سه‌شنبه" یا صدای دست زدنم با یک دست چگونه است؟ دید. در حالی که در حقیقت نه روز سه‌شنبه ریشه مربع دارد و نه طبق هیچ قانونی می‌توان با یک دست صدایی ایجاد کرد.

بخشی از آنچه که خواننده از ادبیات معناگریز دریافت می‌کند، غرق شدن در اوهام و آرزوهای ذهنی انسان برای یافتن معنا در هر جا و هیچ کجا، آنجا که هیچ چیزی وجود ندارد، است. آزاد گذاشتن ذهن انسان و قدرت خلاقیتش به آن اندازه که ناممکن‌ها را چنان ممکن می‌سازد که پیچیده و پیچیده‌تر شوند.

هر چند دیگران ممکن است استدلال کنند این تعریف و تجزیه تحلیل از این سبک خود گواهی بر معنی‌دار بودن سبک معناگریز است اما بزرگان این سبک چون ادوارد لیر و لوییس کارول و دیگران همیشه اصرار داشته‌اند که هیچ معنی پنهانی اجتماعی یا سیاسی در کارشان وجود ندارد و Nonsense خالص و اصیل دارای اندک مفهوم کنایی نیست.
@roman_khonha
البته نباید فراموش کرد در هر حال این نویسندگان پشتوانه‌ای قوی در دانش و خلاقیت دارند و هر چند می‌گویند هدفی جز سرگرم کردن کودکان، در میان نیست اما ارتباط و وابستگی کلی متن و تفکرات خاص افراد رمانتیکی چون دکتر سوز، شل سیلوراستون یا سندبرگ به همراه تغییر دائم در شیوه‌های نوشتن و خلاقیت بی‌نظیر در این سبک آن را هنری خاص و بی‌نظیر کرده است. پدران این سبک، حسی از زیبایی به همه‌ی وسایل کاربردی زندگی اضافه کرده‌اند و بدین ترتیب با ایجاد سوژه‌های خارق‌العاده‌ی خیال‌انگیز، خواننده و شنونده خردسال را به جست و خیز کردن و رقصیدن وا می‌دارند و در عین حال به دلیل کودک درون لذت‌جوی، بزرگسالان را هم وادار به تحسین می‌کنند.

این گونه نوشتن ممکن است خواننده را به خاطر شباهت‌هایش با بعضی سبک‌های دیگر چون فانتزی، دادائیسم یا سورئالیسم دچار سردرگمی کند. اما این سبک خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد که آن را متمایز از دیگران می‌کند. مثلاً در دنیای فانتزی هم رخدادهای غیرعادی و عجیب زیادی وجود دارد با این حال معنا‌گریزی جدا از فانتزی است، موجودات عجیب غریب، موقعیت‌های جادویی و سحرانگیز و حیوانات سخنگو تا هنگامی که منطق قابل تشخیصی داشته باشند که وجود آنها را تایید کند، خود لزوماً بی‌معنی نیستند. در دنیای فانتزی همه چیز طبق قوانینش معنا‌دار است در حالیکه از آن سو دنیای معناگریز چندان سیستم منسجمی ندارد. اگر چه ممکن است به نظر آید هستی مرموز دور از دسترسی آن را اداره می‌کند. دنیای فانتزی از جادو استفاده می‌کند تا به همه چیز مفهوم و معنی ببخشد. در دنیای معناگریز سحر و جادو کمیاب است اما زمانی هم که رخ می‌دهد تنها جادویی بی‌معنی است. این جادو مشکلی که حل نمی‌کند هیچ ، همه چیز را هم پیچیده‌تر و راز آلوده تر می‌کند .

سبک دیگری که به دلیل بی‌شیوه‌گی در طرز نوشتن و بی‌معنی بودن اثر شاید با معناگریز اشتباه گرفته شود، دادائیسم است. اما دادائیسم از معناگریز کاملاً جداست چون نویسندگان این سبک نسل بعد از جنگ جهانی اول بودند که سرخوردگی از چیزهای مقدس و وازدگی از کلمات مجرد، یکی از مشخصات اصلی آنها بود این گروه بر ضد استیلای هماهنگی کلمات و ذوق سلیم، شوریده بودند و اعلام می‌کرد که هدفش بیان گرداب زندگی جدید است. زندگانی فولاد و تب و غرور و سرعت سر سام آور. اگر چه این سبک هم معنا‌گریز خوانده می‌شود اما دو تفاوت اصلی با دادا دارد:
@roman_khonha
یکی اینکه بر خلاف دادا که هدف اصلی‌اش بیان رنج و عذاب و سرگیجه‌ی جامعه بورژوازی دوران در گیر جنگ بود و بزرگسالان از خود بیگانه را هدف قرار داده بود، این سبک با حوادث و کلمات بی‌معنی خود، به منظور لذت بردن و سرگرمی بیشتر کودکان و گاهی بزرگسالان نوشته می‌شد. باید توجه داشت بزرگان ادبیات معناگریز آن را در سالهای 60-1850 به تکامل رساندند که هنوز جنگ‌های جهانی سایه وحشت خود را بر سر غرب نینداخته بود.
@roman_khonha
دومین تفاوت عمده را می‌توان در روش نوشتن این دو سبک دانست. «تزارا» بنیانگذار دادائیسم در توصیف این شیوه نویسندگی گفت: ‌روزنامه‌ای را بردارید و مقاله‌ای را در آن اختیار کنید و آن مقاله را با قیچی از هم سوا سازید و آن قطعا