✏️✏️✏️ ویژه‌ی سال‌مرگ ساعدی.. نفیسه مرادی: «شب را حوالتی‌ست … به شب‌های تیره‌تر»

✏️✏️✏️ ویژه‌ی سال‌مرگِ ساعدی

نفیسه مرادی: «شب را حوالتی‌ست ... به شب‌های تیره‌تر»
می‌نوشت، تا از کابوس‌هایش رهایی یابد و از این‌رو شب و روز، پیوسته و پرشتاب می نوشت؛ که کابوس‌ها در خواب و بیداری رهایش نمی‌کردند. ساعدی، از اندک نویسندگانِ روزگارِ خویش بود که به توصیف زندگیِ مردمان سرزمینش بسنده نکرد و نثرش را به تأیید آن‌چه پیرامونِ خویش می‌دید، نیالود؛ که به نقد صریح رفتار تودۀ مردم پرداخت؛ جماعتی که در داستان‌های ساعدی با آن‌ها روبه‌رو هستیم؛ به دست خودشان کابوس‌هایشان را تحقق بخشیده‌اند و ساعدی، هراسی نداشت از این‌که آینه‌ای باشد تا تصویرِ نازیبایِ ایشان را هم بدیشان بازنماید. ساعدی، که بیگانه را نخستین بار در خاک زادگاهش، در تبریز، در نوجوانی دیده بود؛ ... بعدها بیگانگان بیش‌تری را دید، از خونِ خویش و با لبخندی زشت در برابر خویش ... با آن همه زخم بر دل هم‌چنان می‌نوشت و حتی آن‌زمان که در غربت بود، با وجود اندوهی که بر جانِ دردمندِ دور از وطنش چیره گشته بود، می‌کوشید از نوشتن باز نماند ... دریغ که »قضا در کمین بود و کار خویش می‌کرد» ...@dastanirani