سایه‌های اجتماعی - بخش سوم. می نا درعلی

سایه های اجتماعی - بخش سوم
می نا دُرعلی
این متن های سترون و خنثی بازگو کننده ی جامعه ی موجود ِ زمان و مکان نویسنده است، که صادقانه دنیای مرد سالار را روایت می کند.
بعد دیگر ی از داستان نویسی یا ادبیات رئالیستی که بسیار هم مهم است وجه اسطوره نگاری در ادبیات فارسی است که در آثار پرویزی در خصوص زنها شکل نمی گیرد و در مورد مردها هم به گونه ای پرداخت می شود که اسطوره های ملموس و قابل پذیرش پرداخت می شوند و زنها در حد وسیله ی راهگشا برای پردازش این قهرمانان واقعی و زمینی ، داستان ها راسایه می اندازند و هاشور می زنند .
قهرمانان مرد در آثار پرویزی ملموسند و اسطوره وار دور از مردم نیستند، بلکه اگر سر بچرخانیم در همین حوالی هنوز هم قابل رویتند زیرا که ازفرهنگ مردم برخاسته اند و به دست همین مردم پرورش یافته اند و دیگر اینکه فرهنگ این زمان هنوز باقیمانده ای فرهنگ دوره ی پرویزی را باز نگه داشته و ما هنوز هم می بینیم مردی که سر زن خود را می برد به عنوان یک قهرمان ، مردم را به این باور می رساند که اندیشه و رفتارش درست است !
زن در آثار پرویزی به ویژه "شلوارهای وصله دار"، به عنوان یک زن سنتی نقش می گیرد که گاه عامل تمام بدبختی ها و بد بیاری ها می شود که با فساد اخلاقی اش مرد را به بیراه می کشاند و مظلوم نمایی مرد را دوچندان می کند مانند داستان "زار صفر" و گاه حیله گری می شود که عشق را به مضحکه می کشاند و بین دوستان تفرقه می اندازد و خود برای رسیدن به وصال راه میانبری را بر میگزیند و از مکر و حیله های زنانه راه فرار می جوید و معصومیت خود را رقم می زند.
در دیگر داستان ها ما زن را به عنوان یک بخش برجسته از اجتماع نمی بینیم و فقط با زن در حال زایمان روبروییم و یا در حال مرگ یا مادر و همسری که وظایف روزمره را به نحو مطلوب به انجام می رسانند.
کاراکتر های زن در آثار پرویزی همشه در جمع خانواده شکل می پذیرند . آنها برای کمک برای تکمیل کردن شخصیت ها ی مرد جهان داستانی وی حضور دارند .جهانی که فارغ از این زنها نیمه ی کامل نشده ی یک جامعه ی سنتی هستند .جامعه ی بسته ی داستان های وی زن را در چهار چوب خانه روایت میکند .زن خانه دار و دختران در انتظار وصلت از جنس های زنانه ی داستان های وی هستند که حتی به قصه گویی هم دست نمی زنند . راویان داستان های پرویزی از زنها انتخاب نمی شوند زیرا که معمولا پرویزی جامعه ای را روایت میکنند که زنان در ان حضور ندارندو بنابر این او این خطر را نمی کند که روایت را به کسی بسپارد که شناختی واقعی از جامعه ی در حال روایت را ندارد. شاید ترس از دور شدن واقعگرایی گزارش وار و به گونه ای مستند روایت های وی یکی از علت های این پرهیز باشد . در آثار وی منفعل بودن زنها بسیار مستند گونه است و نه منتقد گونه .
برای نمونه ی بیشتر می توان روایت پرویزی از زیره، زن شیر محمد در مجموعه ی "شلوارهای وصله دار" را که زنی بساز و نجیب است، یادآور شد:
... "زار محمد بدون آن که حرفی بزند غرق سکوت بی دلیلی به طرف خانه اش رفت. اما فردا سکوت شکست. سرتاسر ده در حیرت و تعجب شد. زار محمد، زنش زیره را طلاق داد.
زیره زنی بساز و نجیب بود. همه ی اهل ده به او احترام می گذاشتند. از قضا زار محمد هم جان و دلش زیره بود. کسی ندانست که این طلاق از کجا آب می خورد. حتا شیخ ده هم نتوانست زیر زبان زار محمد برود و از او علت را جویا شود. عجب تر آن که بعد از طلاق باز زیره در خانه ی او محمد مانده و حتا فردای آن روز که زار محمد به قصد بندر دوباره راه افتاد دسمال سفره ی غذایش را بست و او را زیر قرآن رد کرد. موقع رفتن باز زار محمد ساکت بود. مثل موقع آمدن سرش زیر و قیافه اش آشفته بود...
در ده وراجی شروع شد. چرا زیره را طلاق داد؟
زیره چرا صدایش در نمیامد؟ چه سری در این کار است؟
این سوالات پس از رفتن زار محمد دهان به دهان گشت و حتا وقتی مکیه زن کدخدا برای دلداری به خانه ی زیره رفت و از او پرسید که چرا طلاقت داد، زیره یک جمله جواب داد: مردها حق دارند، هر وقت خواستند طلاق می دهند... »

پایان
منتشر شده در ققنوس 6 ویژه شناخت و پاسداشت ادبی رسول پرویزی - چاپ 1387