📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
معرفی کوتاه فیلم خرچنگ. محصول ایرلند، انگلیس، یونان، فرانسه، هلند.۲۰۱۵
معرفی کوتاه فیلم خرچنگ
محصول ایرلند، انگلیس، یونان، فرانسه، هلند
2015
کارگردان نویسنده: یورگس لانتیموس
بازیگران: کالین فارل، راشل وایز، لئا سیدو، اولیویا کلمن.
خلاصهی فیلم: در شهری تخیلی قوانینی خشک و سخت در بارهی زندگی خانوادگی وجود دارد. مطابق این قوانین کسانی که قادر به زندگی همراه با تاهل نیستند، به هتلی فرستاده میشوند و در این هتل 45 روز فرصت دارند تا از میان بقیه همسری مناسب برای خود بیایند و در صورت موفقیت به مراحل بعدی فرستاده میشوند. اما اگر در یافتن جفتی که با آنها تناسب داشته باشد شکست بخورند به شکل حیوانی که خودشان دوست دارند در میآیند. در جنگلی نزدیک به هتل نیز افرادی به شکل مخفی زندگی میکنند که عبارتند از قانونشکنان یا همان طرفداران زندگی مجردی. ساکنان هتل در مواقع تعیین شده برای شکار مجردان به جنگل میروند و در صورت توفیق در شکار مجردان بر تعداد روزهایی که میتوانند ساکن هتل باشند افزوده میشود. فیلم با وارد شدن یک معمار تنها به نام دیوید (کالین فارل) که همسرش او را رها کرده به این هتل آغاز میشود. او میپذیرد که در صورت شکست در یافتن جفت مناسب به خرچنگ تبدیل شود و دلیل انتخاب خرچنگ را عمر طولانی و نیز زیستن او در دریا ذکر میکند. دیوید پس از مدتی زندگی در هتل و انتخاب شریکی که تظاهر به دوست داشتن او میکند، متوجه میشود که قادر به زدن ماسک نیست. بنابراین پس از کشتن این شریک به جنگل میگریزد و به گروه مجردان شورشی میپیوندد که در بین خود عشق و زندگی دو نفری را ممنوع کردهاند و رهبر آنان زنی جوان (لئا سیدو) است. پس از مدتی دیوید و زنی دیگر (راشل وایز) عاشق هم میشوند و به مرور عشق این دو عمیقتر میشود. رهبر گروه متوجه این عشق میشود و به دلیل تخطی دیوید از قانون تجردی، زن را کور میکند. دیوید نیز او را میکشد و همراه با معشوق خود به شهر میرود و چون مطابق قوانین زندگی تاهلی در شهر زن و مرد باید از هر جهت با هم تناسب داشته باشند، خودش را کور میکند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.
نقد کوتاه فیلم: فیلم «خرچنگ» هجویهای است بر معیارهای کلیشهای حاکم بر روابط انسانی و خانوادگی در دوران معاصر. در ابتدای فیلم این هجو فقط شامل معیارهای اخلاقی سنتی است که در آن به هر شکل ممکن زندگی تاهلی بر مجردی ارجح است، اما با پیشرفت فیلم این هجو متوجه اخلاقیات زندگی مجردی نیز میشود. فیلم به دنبال القای این مطلب است که با نگاه کلیتگرا و معیارهای اخلاقی کلی نمیتوان روابط انسانی را قضاوت و تبیین کرد. هر دو جامعهی تاهلگرا (که اعضایش در شهر زندگی میکنند و نمودی از مدنیت و ساختارهای تثبیت شده هستند) و تجردگرا (که اعضایش در جنگل زندگی میکنند و نمودی از توحش و جریانی ساختارشکن هستند) به نحوی اسیر کلیشههای ذهنی خود از این روابط انسانیاند. ماجرای فیلم تلخ و طنزآمیز است. دلایلی که در فیلم در ترجیح زندگی تاهلی بر زندگی مجردی ارائه میشود، بسیار ابتدایی، حماقتآمیز و خندهآور است. به عنوان نمونهای از طنز فیم میتوان ماجرای انتخاب همسر از سوی دیوید را بیان کرد. او پس از سی و هفت روز زندگی در هتل همسری مناسب برای خود نمییابد و میبیند که فرصتش برای زندگی در هتل رو به اتمام است و بناچار باید زنی را به عنوان همسر برگزیند. مطابق قانون، شخصیت این زن باید با شخصیت او مناسب باشد. دیوید فردی است عاطفی و فداکار اما بناچار زنی بیرحم را که از همان ابتدای فیلم مرز خود را از او جدا کرده بود، برای همسری بر میگزیند. مشکل اینجاست که دیوید باید این زن بیاحساس را که متبحرترین شکارگر مجردان جنگلی است و از این راه زمان زیادی برای زندگی در هتل برای خود خریده است، متقاعد کند که خودش نیز همچون او بیرحم و بیاحساس است، چرا که طبق قوانین هتل و زندگی شهری متاهلی، زن و مرد باید با هم تناسب شخصیتی داشته باشند. بنابراین دیوید ناگزیر میشود خود را آدمی بیرحم و بیعاطفه نشان دهد. او برای این که این زن را متقاعد به این تناسب کند، خودش را نسبت به حادثهی گیر کردن غذا در گلوی زن بیتفاوت نشان میدهد. او البته میداند که اصل این حادثه نیز ترفند زن برای آزمایش اوست. اما طنز تلخ ماجرا در این است که واکنش خونسردانهی دیوید در مقابل خطر خفگی زن دقیقا نقطه مقابل پیام نمایشی است که از سوی مسئولان طرفدار مدنیت هتل برای ترجیح زندگی متاهلی بر زندگی مجردی اجرا میشود. در این نمایش به بینندگان گفته میشود که چگونه زن و مرد متاهل در هنگام بروز خطرات و حوادث به کمک هم میشتابند و جان یکدیگر را نجات میدهند. اما طنز دیگر فیلم در ماجرای عشق حقیقی دیوید و دختر جوان (راشل وایز) نمود میکند. این هر دو کسانیاند که از تظاهر به زندگی تاهلی خسته شده و به جنگل گریختهاند و در آنجا که عشق و زندگی تاهلی جرم است، عاشق هم میشوند.