«آگهی را در روزنامه میخوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمیآید. گویی خطاب به هیچکس نیست مگر تو

«آگهی را در روزنامه میخوانی. چنین فرصتی هر روز پیش نمیآید. گویی خطاب به هیچکس نیست مگر تو. حتی متوجه نیستی که خاکسترِ سیگارت در فنجان چایی که در این کافهٔ ارزانِ کثیف سفارش دادهای، میریزد. بارِ دیگر میخوانیاش، «آگهی استخدام: تاریخدانِ جوان، جدی، باانضباط، تسلط بر زبانِ فرانسهٔ محاورهای» کسی که مدتی در فرانسه زندگی کرده باشد، مقدم است… «چهار هزار پسو در ماه، خوراک کامل، اتاقِ راحت برای کار و خواب» تنها جای نام تو خالی است. این آگهی باید دو کلمهٔ دیگر هم میداشت، دو کلمه با حروفِ سیاه بزرگ: «فلیپه مونترو» مورد نیاز است. فلیپ منترو، بورسیه سابق در سوربن، تاریخدانی انباشته از اطلاعاتِ بیثمر، خو کرده به کند و کاو در لابه لای اسنادِ زردشده، آموزگارِ نیمه وقتِ مدارسِ خصوصی، نهصد پسو در ماه.»
آئورا، کارلوس فوئنتس، ترجمه: عبدالله کوثری
یکی از بحث برانگیزترین کارهای فوئنتس- نویسنده مکزیکی- که صدها نقد و مقاله درباره‌اش نوشته شده، داستان از زاویه دوم شخص مفرد روایت می‌شود. از شاخص ترین آثار رئالیسم جادویی است.
خواندنش مسحورکننده است.