حسن محمودی: (از پرونده فرزانه طاهری در کتاب هفته خبر) حوالی سال ۷۱ بود که آن اتفاق شگفت برایم افتاد

حسن محمودی:(از پرونده فرزانه طاهری در کتاب هفته خبر) حوالی سال 71 بود که آن اتفاق شگفت برایم افتاد. به کتابفروشی آفتاب در اصفهان سر زده بودم تا یکی از آن دیدارهای به یادماندنی و ناب با احمد میرعلایی برایم رقم بخورد. مترجم« سنگ آفتاب» اوکتایو پاز برای دور ماندن از هیاهو به گوشه دنجی از جهان پناه آورده بود که خودش گفته بود این عزلت نشینی نه از سر تنبلی است، بلکه بخاطر پاره ای از تنش بود که در اصفهان به خاکش سپرده بود و همین او را از سیر جهان باز می داشت. لابد غافل از آن بود که زودتر از آن که فکرش را بکند، خودش نیز پاره ای از وجود در خاک آرامیده خاطرات ما در قبرستان اصفهان خواهد شد. هر بار که به دیدارش می رفتم، آن قدر خوش شانس بودم که با یکی از چهره های محبوبم دیدار حاصل شود. آن اتفاق که همان ابتدا شگفتش خواندم یکی از همین دیدارها بود. مترجم«هزارتو های بورخس» به ناگهان غافل گیرشده از جا پرید. انتظارش را نداشت که هوشنگ گلشیری در آستانه در کتابفروشی اش ایستاده باشد. داستان نویس محبوبم سر زده آمده بود اصفهان و بی خبر هم به ناگاه سرک کشیده بودی داخل کتابفروشی مترجمی که با هم رشد و نمو کرده بودند. حال حس من در این اوضاع و احوال با آن دو توفیر داشت. مگر می شد که بار اولت باشد که نویسنده«شازده احتجاب» را از نزدیک می بینی و هول نکنی. آن قدر هول بودم که زبانم نچرخید تا برایش بگویم داستان کوتاه«عروسک چینی من» را به مانند یکی دو داستان دیگر از معصوم هایش از حفظ بودم. لالمونی گرفته، گوش ماندم به حرف های دو رفیق که گفتنی زیاد داشتند و از لابلای همین شوخی و گفت و خندها بود که خبر دار شدم ترجمه فرزانه طاهری از«درس هایی از ادبیات روس» نوشته ولادیمیر ناباکوف چاپ شده است. نابوکوف با همین کتاب«درس هایی از ادبیات روس» برایم تبدیل شد به نویسنده یی که درک درستی از ادبیات دارد. با او می شد یاد گرفت که چطور ادبیات را باید خواند و تحلیل کرد. بعدها فرزانه طاهری کتاب دیگری از ناباکوف ترجمه کرد که آن هم تاکیدی دوباره بر همین امر بود. «مسخ و درباره مسخ» بهترین تحلیلی بود که درباره مسخ کافکا خوانده بودم و هنوز هم. کتاب«درس هایی از ادبیات اروپا» هم البته همین طور بود. دقت و هوشمندی فرزانه طاهری در کتاب هایی که برای ترجمه دست روی شان گذاشته است، واقعا بی نظیر است. من این بخش از ترجمه های فرزانه طاهری را واقعا ستایش می کنم. «عناصر داستان» نوشته‌ی رابرت اسکولز و «مبانی نقد ادبی» نوشته‌ی ویلفرد گرین هر دو از دیگر ترجمه های فرزانه طاهری است که راهگشای درک مبانی نقد و تحلیل ادبی است. کاش اوضاع و احوال آن طور بر وفق مراد مترجم فرزانه ما باشد تا باز هم به سراغ ترجمه هایی از این دست برود و آن ها کتاب هایی بالینی باشند هم برای داستان نویسان و هم منتقدان و مهم تر از همه برای دانشجویان رشته ادبیات. خاطراتم را بکاوم چیزهای بی مانندی خواهم یافت که حکایت از اهمیت بالای مترجم یگانه روزگارمان دارد.