📢رمانی درباره‌ی هیچ

📢رمانی درباره ی هیچ
@matikandastan

نگار محقق: عمومن اغلب نويسنده ها را به نام بهترين اثرشان می شناسيم و به ندرت پيش می آيد كه نويسنده ای در همه ی آثارش به پاي شاهكارش برسد؛ اما در مورد فلوبر بد نيست كمی درنگ كنيم و از خود بپرسيم كه آيا "مادام بواری" بهترين اثر اوست يا فقط مشهورترين؟ "تربيت احساسات" شايد به اين دليل شهرت مادام بواری را به دست نياورده باشد كه بعد از اين شاهكار نوشته شد. مسئله من البته به هيچ وجه طرح اين نكته ی غير ضروری نيست كه فلوبر دو شاهكار دارد يا بيشتر؛ بلكه توجه ام به اين نكته معطوف است كه او در تربيت احساسات به ما نويسنده ی ديگری را نشان می دهد ايستاده بر اوج قله ی ديگری؛ اگر جويس در "اوليس"، تكامل يافته ی "چهره مرد هنرمند در جوانی" است، اگر فاكنر در هر اثرش يك جنبه ی مشخص از سياق خودش را تقويت می بخشد، اگر با خواندن "صد سال تنهايی" می توانيم تعميم نگاه شخصي ماركز به ادبيات را از خلال بقيه ی آثارش هم بفهميم، اما در مورد فلوبر ما با دو نويسنده مواجه ايم، اگر رئاليسم چيزی باشد كه او رويای دستيابی هر چه بيشتر به آن را داشت براي تجربه ی آن، راه "مادام بواری" و "تربيت احساسات" عميقن از هم جداست و فلوبر در هر دو بر اوج ايستاده است، بر قله ی نبوغ! عده ای تربيت احساسات را "اولين رمان مدرن" خوانده اند رمانی درباره ی هيچ، يا شايد هم درباره ی بسياری از چيزها؛ رمانی كه پس از مطالعه ی آن به شيوه ی خود فلوبر كه درجايی درباره ی "مادام بواری" گفته بود می توانيد با صدای بلند بگويید: "من فردريك هستم." مردی در گير و دارِ تربيت احساسات! اين رمان را در برداشتی ساده دلانه می توان روايت زوايای پنهان روانكاوی روح آدمي در تجربه ی مقوله ی عشق ممنوع، در تار و پود خوانشی از تاريخ انقلاب فرانسه دانست؛ اما آيا "تربيت احساسات" رمانی است درباره ی تاريخ؟ عشق؟ روانشناسي؟ در نقد يا توصيف بورژوازی؟ خير، اين رمان چيزی بيش از همه اينهاست، رمانی درباره ی هيچ...
@matikandastan