سلام

سلام
داستان با موضوع فوق العاده ای که داشت نظرم رو جلب کرد ، چرا که وجود این بچه های کار درچهره شهر جا افتاده ، و فاجعه اینجاست که دیگه برامون عادی شده ،حتی خیلی وقتها از دیدنشون ناراحت هم نمیشیم.
این داستان به نظر من اصلامذهبی نبود ، و خیلی واضح نشان داده بود که میشه به جای خرج میلیونها،برای نذری ، به این بچه های بی پناه که فدای فقر و نداری خانوادهاشون شدن کمک کرد.
با نظر خانم قربانی موافقم نیازی به نوشتن بیشتر در مورد فکر پلید جلال نسبت به پسر بچه نبوده ، چرا که نویسنده خیلی حرفه ای همه پیام رو در همان یکی دو جمله گنجانده.
باید توجه کرد که این یک داستان کوتاهه و گاهی انتخاب درست حتی یک کلمه میتونه صفحه ها حرف در بر داشته باشه .
گر چه اتفاق خاصی در طول داستان نمی افته اما نویسنده مخاطب رو مشتاق به خواندن ادامه داستانش میکنه .
البته ایشون با توجه به انتخاب راوی اول شخص، کاستی هایی در انتخاب فعل داشتن که در زیبایی کار گم شده .
با تبریکی صمیمانه به خانم سلطانی و آرزوی موفقیت های بیشتر 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺