هادی موسوی:. علل جهانی نشدن ادبیات ایران؛

هادی موسوی:
علل جهانی نشدن ادبیات ایران؛
بررسی یک پدیده اجتماعی-فرهنگی یک کار وقت گیر و هدفمند است و تبعا علل مختلف با عمق تاثیرات متفاوتی خواهد داشت. لذا نه یک دلیل, بلکه در بازه های زمانی متفاوت، دلایل مختلفی بر آن موثر هستند. اما شاید مهمترین دلایل آن را بتوان در موارد زیر جست. قطعا عمق تاثیرگذاری و تاثیر زمان و مکان در هر کدام از بندها قابل بحث است.نکته مهمتر آنکه این عوامل عامل و معلول هم هستند و نمیتوان آنها را جداگانه بررسی نمود.

-گستره ادبیات فارسی:
با درنظر گرفتن تمام افراد متکلم به فارسی، زبان فارسی دوازدهمین زبان دنیا از نظر تعداد سخن گو در جهان است. زبان فارسی از نظر مخاطب محدود است که همین باعث می شود نسبت ترجمه ورودی به ترجمه خروجی آن بسیار بالا باشد. تعداد زبانها و داستان‌هایی که یک فارسی زبان باید بخواند به نسبت بقیه زبانها بالاست لذا مترجمان ما مجبور به ترجمه به زبان فارسی هستند تا از زبان فارسی(مشابه این امر در اقتصاد به عنوان تراز تجاری مطرح است که هرچه کشور تراز مثبتی داشته باشد نشان دهنده پتانسیل تولید داخلی نسبت به واردات است) لذا میتوان گفت به دلیل جمعیت کم، تراز ترجمه در کشور ما بالاست.
گسترش جمعیت هم عامل بعدی است. زبان فارسی زبانی متمرکز است که فقط در یک محدوده وجود دارد اما مثلا اسپانیایی یا چینی متکثر هستند. این امر هم تبادل فرهنگی ادبی را محدود تر می کند.

-کمیت و کیفیت تولیدات
اگر تعداد تولید در ادبیات داستانی ما به حدی باشد که جامعه را اشباع کند آنوقت می تواند به بیرون هم سر ریز کند.در تجارت هم همین اصل صادق است وقتی کالایی از نظر کمی و کیفی توان تولید بالایی در داخل داشته باشد...
-
...
می تواند صادر هم بشود. شاید این سوال باشد که مثلا ایتالیایی که چه از نظر گستره و تمرکز زبانی از ما کمتر است چرا جهانی تر شده. علت آن در همین موضوع کمیت و کیفیت سطح تولیدات ماست.

-تاریخچه نثر فارسی
ما به زور صد سال داستان نویسی قابل اتکا در ایران داریم حال آنکه سابقه نثر ادبی در دیگر کشورها بیش از ماست و تبعا چه از نظر تکنیکی چه از نظر مضمون جلوتر از ما هستند.

-تاریخچه نقد ادبی
قوام دهنده ادبیات در غرب نقد ادبی است. وقتی از نقد ادبی میگوییم تاثیرات فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی و... هم در آن باید دیده شود. ما اصولا نه تاریخچه زیادی در نقد داریم نه همان نقدهای موجودمان قوام لازم جهت کمک به ادبیات را دارد.

-کمبود مضمون
گرچه مضامین انسانی و کهنه پلاتها در همه دنیا یکسان است اما نثر نگاری ما از مضامین انگار فقط مخصوص فرهنگ خودمان است و کمتر خارجی می تواند با آن ارتباط برقرار نماید. این معضل نه فقط در ادبیات در موسیقی ، نقاشی و هنرهای دیگر هم کم و بیش به چشم می خورد.شاید بخشی از این مشکل به دلیل ساختار فرهنگی و سیاسی ما در اعصار مختلف باشد.

در پایان به نظرم می رسد بهترین راه حل این موضوع زمان و صبر است!@dastanirani