سلام و وقت به خیر به همه. خانم رضا سلطانی گرامی تبریک می‌گم

سلام و وقت به خیر به همه
خانم رضا سلطانی گرامی تبریک می گم. امیدوارم این انتخاب باعث بشه که روز به روز در مسیری که پیش رو دارید رشد کنید و بر قوت کارتان اضافه بشه.
داستان از نظر نگاه نقادانه اش به معضلات اجتماعی قابل توجه بود. اما از نظر داستان نویسی توقعات منه خواننده را براورده نکرد. بیشتر به خاطر انتخاب راوی که اصلا به ان نزدیک نبودید . حال و هوای من راوی به نظرم در نیامده بود.روایت به هیچ وجه از زبان پسربچه نبود. به خصوص که راوی لال بود که به طور معمول شنوایی اش را هم زیر سوال می برد و کودک بود اما از مهم ترین و جذاب ترین تکنیک راوی کودک یعنی ایرونی هیچ استفاده ای نشده بود.اینها یعنی مصالح خوب که متاسفانه در معماریش قرار نگرفته بود. من نویسنده حساسی را می دیدم که سعی کرده بود خودش را به جای شخصیت بگذارد اما موفق نشده بود.
برای این روایت سربسته به نظرم راوی نمایشی بهتر جواب می داد. یا لااقل محدود به ذهن .
شروع داستان صحنه ای داریم که تصویری نمی شود. "دستم به زباله ها نمی رسد. پاهایم را بلند می کنم می روم توی سطل..." معلوم است که سطل بدنه بلندی دارد پس چطورتنها با بلند کردن پا می تواند داخلش برود؟
در مورد فلش بک به صحنه ای که مادرش حضور دارد: چادر نماز زن همسایه پل تداعی به چادر مادرش است. اما درست استفاده نشده و باید دقیقا بعد از همین تصویر می امد و اگر بازی با زمان به درستی انجام می شد می توانست لابه لای اکنون روایت به شکلی هنرمندانه قرار بگیرد.
کامیاب باشید.