📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
ای کاش مشت نشانه خروار نبود / نگاهی به فیلم ˝چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت˝ وحید جلیلوند:
ای کاش مشت نشانه خروار نبود / نگاهی به فیلم ˝چهارشنبه 19 اردیبهشت˝ وحید جلیلوند:
@roman_khonha
علیرضا نراقی: مردی در روزنامه آگهی کرده است که میخواهد 30 میلیون را به یک مستحق ببخشد، این ایده اصلی فیلم ˝چهارشنبه 19 اردیبهشت˝ است که البته تبدیل به داستان اصلی و چالش دراماتیک فیلم نمیشود.
سرویس سینما هنرآنلاین: مردی در روزنامه آگهی کرده است که میخواهد 30 میلیون را به یک مستحق ببخشد، این ایده اصلی فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" است که البته تبدیل به داستان اصلی و چالش دراماتیک فیلم نمیشود. هر چند که این ایده یک خطی داستان این فیلم را شروع میکند و موتور محرک آن است، اما روند کلی فیلم درباره این تصمیم مرد و انتخاب مستحقترین فرد نیست. به بیانی دیگر ایده مرکزی این فیلم نوعی بهانه است برای نمایش چیزی دیگر و آن چیز دیگر دو زندگی است از میان همه زندگیهایی که متقاضیان این 30 میلیون میتوانند داشته باشند. خب ای کاش این برعکس بود و مثلاً زندگی یک یا چند فرد از میان همه متقاضیان بهانهای بود برای اصل ماجرا که انتخاب یک نفر مستحق از میان این همه نیازمند است.
فیلم "چهارشنبه 19 اردیبهشت" با ایده مرکزی خود دو داستان بالقوه میتواند داشته باشد. اولی داستان بخشیدن یک پول به فردی نیازمند از طریقی نامتعارف است که چالش اصلی چنین داستانی چرایی این کار، چگونگی انجام آن و تعلیق و موقعیت دراماتیک و اخلاقی در انتخاب فرد مستحق و سرنوشت آن است. اما داستان دوم میتواند تصویر کردن رنجی باشد که آدمهای محتاج به این پول میکشند. یعنی نشان دادن نیاز. پس در نگارش فیلمنامهای بر اساس ایده بخشیدن پولی به مستحقترین فرد دو راه میتوان متصور بود، راه اول راهی دراماتیک و فردی است چرا که انتخاب فردی شخص و انگیزهها و نتایج کارش و دشواریها و بحرانهای آن در داستان پرداخت میشود. اینجا مثل هر درام دیگری فیلمنامهنویس باید شخصیتپردازی کند، باید یک آدم خاص را آشنا کند و ما را در موقعیتی قرار دهد که بتوانیم خود را جای او بگذاریم، درکش کنیم و با او همدل شویم.
@roman_khonha
اما راه دوم برای فیلمنامهای با چنین ایدهای نمایش کلیتی از زندگی و رنج آدمها و نزدیک شدن در بهترین حالت به نوعی مستندپردازی درباب یک پدیده عام یعنی فقر است، در اینجا دیگر با شخصیتی سر و کار نخواهیم داشت و تیپهایی آشنا با داستانهایی قابل پیش بینی خواهیم دید. طبیعی است که با توجه به متقاضیان زیاد این آگهی، نمیتوان در یک فیلم بلند سینمایی زندگی همه آنها را نمایش داد. از سوی دیگر بدیهی است که عده زیادی از کسانی که برای گرفتن 30 میلیون پول صف میکشند با فقر دست به گریبان هستند، فیلم اگر بخواهد زاویه خود را از بخشنده به نیازمند تغییر دهد، چارهای جز صرف کردن بیشتر اوقات خود به کلیات ندارد. اینجاست که انتخاب بین دو راه برای عینیت بخشیدن به آن ایده یک خطی اول به دوراهی مهمی ختم میشود که یکی دراماتیزه کردن و داست