باسلام. اول تشکرکنم ازجناب حسینی برااشتراک گذاشتن داستاهاشون وجناب مهرابی برامدیریت منظمشون

باسلام
اول تشکرکنم ازجناب حسینی برااشتراک گذاشتن داستاهاشون وجناب مهرابی برامدیریت منظمشون.. پیش ازاین یک کاردیگه ازجناب حسینی خوانده بودم وبافضای متفاوت ونگارش خاصشون تاحدودی اشنا بودم..
واماداستان اول..شناختی ازفضا پادگان ندارم اما با استنادبه دیده ها وشنیده هام فک میکنم به خوبی فضا درامده بود..رفت وبرگشت هاملموس بودوتوصیفات جالب..مثل فضای حمام واولین برخوردفرشته باپسر..
یکم طولانی شده بوداما شخصیت برای من جاافتاده بود..شاید به این دلیل که شباهت زیادی بایکی ازنزدیکان من داشت..پسری متفاوت باروحیه ای شکننده که درطول دوران خدمت خودنتوانست بادیگران ارتباط برقرارکند.بااین داستان ارتباط بیشتری برقرارکردم تا داستان دوم.
واما دومین کار..ازهمان اول با تعلیق زیاد وریتم تندخواننده را باخودهمراه میکند وخواننده درگیرماجرای نفس گیرداستان یهو رها میشود..صحنه موجودوسگ وتوصیفات بسیارجونداروپرکشش است امابارهاشدنش تاحدودی خواننده احساس سردرگمی وگیجی میکند..درادامه داستان ریتم اهسته ویکنواختی پیدامیکندوخواننده مدام درتلاش برابست زدن این قسمت به ابتدای کاراست..که تاحدودی ناموفق میشود..وشاید من نتوانستم کامل ربطش بدهم..نخ های نامریی کمرنگی دوقسمت رابه هم پیوندمیزدکه برامن خیلی قابل توضیح نبود.. امیدوارم باشنیدن نقدهای دوستان گرههای داستان برای من بازشود..وبه کشف های تازه ای برسم..به شخصه همیشه ازنقدهای دوستان استفاده کردم..
پاینده باشید🌸🍀