📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
دورهگرد نوشتار فرهنگی. فتحالله بینیاز و قدرتهای نمادین روشنفکری.۱۳ مهر ۱۳۹۴
دورهگرد نوشتار فرهنگی
فتحالله بینیاز و قدرتهای نمادین روشنفکری
۱۳ مهر ۱۳۹۴
قدرتهای نمادین روشنفکری
فتحالله بینیاز در ۶۶ سالگی رفت. به خانوادهاش وصیت کرده بدون اطلاعرسانی به خاکش بسپارند، آن هم در روستایی دورافتاده. نمیدانم چرا این وصیت او را به عمق جان درک میکنم و همدلیام را تا این حدِ عمیق برمیانگیزد. فتحالله بینیاز را نمیشد دوست نداشت و احترام نکرد، بس که والاطبع بود و سینهسوختهی مردم و ادبیات. درد بسیار کشید و رنج بسیار برد. ۱۵ رمان و ۷ مجموعهداستان و ۸ کتاب نظری منتشر کرد، اما هیچ از تواضعش، بهخصوص در برابر جوانترها کم نشد. با روزگاری که او گذراند، خاصه احساس تعهدی که هماره و در هر حال در کار روشنفکری داشت و آن را در فعالیتها و یادداشتهایش، بیتعارف و بیمحابا بروز میداد، به او حق میدهم که تنها خواستهاش برای پس از مرگ، آرامش باشد و دوری از هرگونه هیاهو، خاصه درمیان اهل ادبیات که در تعظیم کوشندگانِ نیکنام این عرصه و قدرشناسی از ایشان، اغلب جز به خویش نمیاندیشند.
امروز که خبر درگذشت فتحالله بینیاز را خواندم، یادم افتاد به یادداشتی که ۱۰ سال پیش در یکسالگی سایت «قابیل»، یکی از بهترینهای ادبیات آن روزگار، نوشت. از این همه پیشرفتهای فناورانهی پیرامونتان دور شوید و انبوه حوادث یک دههی اخیر را هم نادیده بگیرید و بروید به زمان نگارش این یادداشت که بخشهای غیرنظری آن را در بازنشر قلم گرفتهام. نامش بلند و یادش گرامی باد.
فتحالله بینیاز: ابزار قدرت و حتا ابزار وجودی ما روشنفکرها قلم است
در سال ۱۳۴۷ که پروفسور فضلالله رضا، استاد برجستهی دانشگاه سیراکیوز آمریکا، به ایران آمد و ریاست دانشگاه صنعتی شریف را عهدهدار شد، درسی را در رشتهی برق پایهگذاری کرد به عنوان information and coding؛ درسی که بیاغراق بیش از نود درصد مهندسین ایران حتا نامش را نشنیده بودند. پروفسور تأکید کرد که پنجاه سال طول میکشد این موضوع از موقعیت یک “درس″ خارج شود، از حد یک “تکنیک” فراتر رود و در نهایت به یک “علم” تبدیل شود؛ “علم اطلاعات” ـ علمی که حق یا ناحق، تعیینکنندهی کم و کیف این یا آن عرصهی زیستی ـ علمی ـ تکنولوژی و نیز مشخصکنندهی سطوح مختلف بهروز شدن دستاوردهای اقتصادی ـ فرهنگی و بازدهی تلاشهای فرد و جامعه خواهد شد.
اما پروفسور به این سخن شمار کثیری از فلاسفه و اندیشمندان جهان اشاره نکرد که شکل حکومتها و کیفیت و کمیت حاکمیت بر مردم نیز به نوعی به همین دانش مربوط میشود. سادهتر بگویم: هرچه دانش مردم یک جامعه به سطح بالاتری برسد، پایمال کردن حقوق آنها از سوی حکومتکنندگان کمتر خواهد بود. حکومتگران که خود نیز در تحلیل نهایی از مردم و تحت تاثیر مردم و خواستههای آنها هستند، آگاهانه و ناخودآگاه شیوههای مدیریتی مدرنیستی را جایگزین روشهای کلاسیک حاکمیت میکنند.
همین سمتگیریهای جزئی و کلی، از علل پیچیدهتری نشئت میگیرند. نخست این که دانش عمومی شهروندان، به خودی خود بیانگر آشنایی آنها با حقوق فردی خود و وظایف و اختیارات مدیران سیاسی کشور است. لذا اجازه نخواهند داد که حقوقشان با ابزارهایی مثل استناد به این یا آن قانون مدنی یا نیروی حاصل از موقعیت اداری و رانت، از سوی مسئولان انتظامی، قضایی، اقتصادی، اداری و رسانهای پایمال شود. دوم اینکه، ماکروفیزیک نظارت بر اعمال و روشها و سیاستهای مدیران، به میکروفیزیک نظارت سمتگیری میکند. مردم منتظر نمیمانند تا این این یا آن ژورنالیست یا خبرنگار، کجرویِ فلان مدیر جامعه را افشا کند. خود به چشم و گوش و وجدان بیدار جامعه تبدیل میشوند. سوم این که، دانش شهروندان، موجبات ایجاد و ارزش افزودهای را فراهم میکند که دستگاه مدیریت جامعه به اتکای اخذ مالیات به حیات و حرکت خود ادامه میدهد. به عبارت دیگر، دولت (یا دستگاه مدیریت جامعه) با “کار” مبتنی بر دانش تولیدی و عمومی مردم کسب حیات میکند و نه برعکس . منشأ وابستگی این دستگاه به آحاد شهروندان نیز از همین نکته ناشی میشود.
اما دانش به هر حال برپایهی “شناخت جامع″ و این یکی بر شالودهی “شناخت مقدماتی” و خود این بر اساس “اطلاعات ترازبندیشده” استوار است. کوشش نخواهیم کرد که وارد عرصهی تنگاتنگ و فرآیند دیالکتیکی “اطلاعات ـ دانش ـ اطلاعات” شویم، زیرا جای آن اینجا نیست. نکتهی مهم برای ما این است که پیش از آغاز عصر اطلاعات، درک بیشتر مردم نسبت به گذشته و مکانهای دور، از مجرای محتوای نمادین، که در تعامل رو در رو مبادله میشد، شکل میگرفت. به تبع آن، داستانسرایی و قصهگویی، نقشی محوری در صورتبندی احساس و ادراک مردم از گذشته و جهانهای دور به عهده داشت. اما تحول رسانههای ارتباطی، خصوصاً اینترنت، این معادله را به هم زد. رسانهها، بویژه کانالهای تلویزیونی ماهوارهای و سایتهای اینترنتی، درک ما را از گذشته تغییر دادند