اهمیت استراتژیک اندیشه فردوسی.. روح اله اسلامی

اهمیت استراتژیک اندیشه فردوسی

روح اله اسلامی

اگر بخشی از فرهنگ انسان‏ها را ریشه در جهان‏بینی تاریخی و دارای گزاره‏های تداومی بگیریم که ناخودآگاه در تصورات ملی منتقل می‏گردد اهمیت میراث ادبی بیشتر درک می‏گردد. ادبیات به معنای متون نظم و نثری که از گذشته به ارث رسیده است تقریبا همه میراث فکری و جهان بینی ایرانی از خردمزدایی تا خرد شیعی را در خود را جای داده است. این متن به بررسی اهمیت استراتژیک اندیشه فردوسی می‏پردازد. از منظر چهار مسئله مهم و اغلب تکراری که از زمان فردوسی تا کنون فراوانی دارد خواندن، تفسیر، نقد کردن و گسترده شدن شبکه فردوسی پژوهی در بافتار علوم انسانی می‏تواند بخشی از مشکلات امروز ما را حل نماید.

1-نخبگان فردوسی ستیز: نخبگان فکری امروز ایران در فضای کمی، ریاضی محور با سیطره علوم فنی، پزشکی و منطق مکانیکی زیست و تولید فکر می‏نمایند. این فضا مهندسان را با غایت های بنیادگرایانه رادیکال بر همه سیاست‏گذاری‏های جامعه استیلا بخشیده است. نتیجه همگرایی اهداف بنیادگرایانه و روش‏های مهندسانه دشمنی با علوم انسانی و مجموعه ادبیات است که در نهایت فرهنگ انتقادی و گفتگو را از میان برده است و در همه امور خصوصی شهروندان مداخله می‏نمایند. از سوی دیگر نخبگان ادبیات فارسی نیز با تعداد کم و اغلب منزوی به روش‏های ظاهری و درونی روی آورده‏اند و شاید همچون فردوسی هنوز مقبول مشروعیت نظام واقع نگردیده‏اند. فردوسی و شاهنامه به لحاظ محتوایی و روش می‏تواند در قلمروی استراتژیک اندیشه سیاسی ایرانشهری بار دیگر ادبیات به مثابه آداب و فنون زندگی عمومی و خصوصی را که ریشه در هویت ایرانی دارد زنده گرداند.

2-توده معیشت گرا: مردم به مثابه توده ای نیازمند که اغلب در رویکردی معیشتی گرفتار شده اند و داشتن چند شغل یارای گذار از بحران‏های عادی زندگی را ندارند روز به روز از فرهنگ و ادب سرزمین خود دور می‏افتند. شهروندان ایران با وجود پشت سر نهادن دو انقلاب سیاسی هنوز به لحاظ سطح دانش انسانی عقب افتاده محسوب می‏گردند و اگر از آنها علت را جویا شویم به نداشتن وقت و مشغله های کاری ارتباط می‏دهند. شاهنامه روایت هنر، ادب، فن تشریفات و جهان‏بینی خردورزانه ای است که از بحران های بزرگ پیروز درآمده است. مدارا، احترام به خرد و سلسله مراتب و داشتن ادب در همه مناسبات می‏تواند توده را شکل دهد و آنها را به شهروندانی مسئولیت پذیر تبدیل کند. شاهنامه حتی در زمان صفویه و قاجار نیز به اندازه امروز مغفول نبوده است چرا که اکنون تلوزیون و ماهواره با همه تکنولوژی توان بالا جای قهوه خانه را گرفته‏اند و انحصار بزرگی در جهت دهی عرصه عمومی رقم زده اند.

3-جوانان نسبی‏گرای مجازی: بحران سوم که به خوبی قابل لمس است نوجوانان و جوانان ایران زمین هستند که در فضای سیال و مجازی عصر اطلاعات به سمت رویه های مصرفی، لذت گرا و روزمره جهان سایبر شناور شده اند. شاهنامه فردوسی و فرهنگ دینی و ملی آن روایتی هویت بخش از تداوم فرهنگ ایراشنهری است که جای آن در سیاه چاله عصر پست‏مدرن به خوبی احساس می‏گردد. اگر چه عناصر فرهنگ ملی و نمادهای ایرانی در حال بازگشت در شبکه‏های مجازی هستند اما قصدیت‏های مذهب ستیزانه، ایران هراس و سلطنت‏طلب این فضا را در شیفتگی کورکورانه ای قرار داده اند که گاهی جای دوست دشمن را به هم می‏زنند. از لحن بی مایه جوانان، غلط های املایی و دایره واژگانی محدود گرفته تا ناتوانی از نوشتن چند جمله صحیح فارسی خود نشانی است از بحران آگاهی ملی که فردوسی نقشی اساسی در حل آن خواهد دارد.

4-غربت ایران در ایران: غلبه جریان‏های فکری آرمان‏گرایانه روشنفکری دینی و انتقادی چپ گرا که خود را آلترناتیوهای مهندسان بنیادگرا می‏دانند باعث شده است در پس پشت رخدادهای سیاسی ایران به حاشیه کشانده شود. در اینجا به برخی از گزاره‏های آنها نقل می‏گردد. عده ای اعتقاد دارند واژه ایران در دوره جدید اختراع شده است، برخی بر این باورند اندیشه ایرانی وجود ندارد و برخی بر روش شناسی مارکسیستی و تکرار جملات چپ گرایان شکست خورده، فردوسی و همه ادبی ایران را آگاهی کاذب و روبنایی ایدئولوژیک جهت تثبیت قدرت اقتصادی فرض می‏کنند. در این بازی با عقلانیت محدود سیاسی آنچه اهمیت ندارد ایران، اندیشه و فرهنگ ایرانشهری و هویت ملی است که به راحتی برای به دست آوردن نهاد و مقام سیاسی پیشکش می‏گردد. شاهنامه تداوم خرد و فرهنگ ایرانی است تا ایران در سرزمین خویش همچون گذشته غریب نماند و شاخص‏های اندیشه آن که جان سالم از همه هجوم ها، غارت ها و نادیده انگاری ها برده است اکنون نیز چون ققنوسی سالم و زنده سر برخواهد آورد.
@politickaraj