🔶بحران «خلط»؛ (نگاهی به فیلم منتشر شده از جناب آقای بیژن عبدالکریمی)

🔶بحران "خلط" ؛ (نگاهی به فیلم منتشر شده از جناب آقای بیژن عبدالکریمی)

یادداشت وارده از یکی از دوستان عضو کانال «آقای حسین (حوزوی)

یک) اخیراً فیلمی از یکی از اندیشمندان ایرانی، جناب آقای بیژن عبدالکریمی منتشر شده است که ایشان نسبت به فاصله گرفتن از معیارهای عرفی جوامع بهنجار توسط مسئولین سیاستگذار ایرانی، هشدار می دهند و دلیل آن را نوعی دین زدگی و انحصار گرایی در نگاه دینی به اموری مانند اقتصاد، سیاست و مانند آن می دانند.

دو) عبدالکریم سروش نیز بارها از "گران کردن دوش دین" سخن رانده است و نسبت به "انتظار حداکثری از مقوله دین" برای اداره جامعه انتقاد کرده است.

سه) به نظر می رسد، کلیت دغدغه ایشان (و به تبع خیلی دیگر از اساتید حوزه و دانشگاه)، دغدغه صحیحی است که متاسفانه جدی گرفته نشده است و به دلیل برخی افراط ها در برخی نظریات روشنفکری، یا برخی سوء برداشت ها از سوی دینداران، این دغدغه های مبارک، در ذهن سیّاسان ایرانی مهجور واقع شده است.

چهار) اصرار برخی بر "دینی ماندن" جامعه، از علاقه آنها به "ناموس معنوی خداوندی" سرچشمه می گیرد و قطعا مستحسن و نیکوست اما به نظر خیلی از اندیشمندان، روش و منش ایشان برای تحقق چنین امری، نه تنها کمکی به این امر نکرده، بلکه موجب فراری حداقل بخش مهمی از جامعه (مانند برخی جوانان) از دامن مبارک دین شده است.

پنج) به نظر می رسد، آنچه که مایه ناکامی در به نتیجه گیری این امر گشته است، خلط مفهوم "جدایی دین از سیاست" با "جدایی نهاد دین از نهاد سیاست" است.
دین حتا به باور جامعه شناسان ناباور، نقش مهمی در جوامع بشری داشته و قابل حذف و حصر نیست. قدرت دین، از فطرت پاک و حقیقت جوی انسان ها سرچشمه می گیرد. اما آیا برای حفظ هویت دینی دینداران و دعوت از ناباوران به گرویدن به دین، باید تمام دستگاه های اجرایی و علوم و فنون را با پسوند دینی و آن هم به زور و بدون پشتوانه معرفتی، در اذهان و انظار نمایاند؟ آیا تاکنون چنین راه حلی جواب داده است؟ آیا اینکه در هر دستگاه، چند نفر از روحانیون و مذهبیون، ریاست و زعامتی داشته باشند، موجب حفظ دین در جامعه می شود؟

چالش جدی که وجود دارد آن است که سیاستگذاران دین در جامعه ما، هنوز متوجه نشده اند که توسعه دینداری، با ماده و تبصره محقق نمی شود، بلکه نیاز به تغییر نگاه در توسعه دینداری دارد. مادامی که دین (آنهم با قرائت ایدئولوژیک عده ای خاص) حرف اول و آخر را در جامعه بزند و هر نوع نگاه متفاوت طرد و نهی شود، هیچ اتفاق مثبتی نخواهد افتاد.
دین باید منشاء گفتگو و مهر و ادب و اخلاق باشد نه مظهر ترشرویی، انحصار گرایی و قدرت طلبی.
دین باید آنقدر در خود ظرفیت ببیند که برای توسعه در قلوب مردم، نیازی به کسب صندلی قدرت سیاسی (آنهم با هزار وعده و وعید) نداشته باشد.
شش) مدل توسعه دین در جامعه ما، کاملاً معیوب و فشل است چراکه متولّیان، هیچ علاقه ای به رها کردن علایق سیاسی و دنیوی خود نداشته و آنچنان قدرت و سیاست را با دینداری در هم آمیخته اند که جدا کردن آن دو، امری محال می نماید. هرگز حاضر نیستند تا کمی از "قدرت سیاسی" فاصله بگیرند و اندکی "خود دین" را بی آلایش تبلیغ و ترویج کنند. ایشان گمان می کنند که قدرت سیاسی به توسعه دینداری کمک می کند درحالیکه نمی دانند این دین است که به قدرت در سیاست کمک می کند.

هفت) امام موسی صدر، چگونه جامعه بحران زده جنوب لبنان را به جامعه ای پویا، قویم و دیندار تبدیل کرد؟ چطور توانست نه تنها مسلمانان، بلکه مسیحیان و یهودیان را گرداگرد هم با صلح و سازش، به مقصد و مقصود خویش نزدیک کند؟ چطور توانست، جوانانی که روزی در انظار عمومی، به راحتی در ماه رمضان، روزه خواری می کردند، به دامان دین فرابخواند؟
درد اصلی کجاست؟ آیا فطرت انسان ها دچار گریز از دین شده است یا عملکرد ما اشتباه بوده است؟

و الله العالم...
ارتباط با نویسنده: @Hgesler


#یادداشتها

@religionandsociety
«دین و جامعه» مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین