مرجع محتوای تخصصی مطالعات اجتماعی دین: نشستها، همایش ها، پایان نامه ها، معرفی کتاب، مقالات، پژوهشها و یادداشتهای تحلیلی. اطلاع رسانی، تبادل و دریافت مطلب: مریم محمدی اکمل @maryam_mohamadiakmal
🔻 «إنتشار المذهب المالکی ببلاد المغرب الأوسط (الجزائر)؛ قرائة سوسیولوجیة» 🔻
#معرفی_مقاله
🔻"إنتشار المذهب المالکی ببلاد المغرب الأوسط(الجزائر)؛ قرائة سوسیولوجیة" 🔻
"خوانشی جامعه شناختی از گسترش مذهب مالکی در باختر میانه(الجزائر)"
نام مقالهای از دکتر "علاوة عمارة" از الجزائر است که در شماره 56 مجله "آفاق الثقافة والتراث" در 2007 میلادی به چاپ رسیده است.
دکتر عمارة در دیباچه کوتاهی بر مقاله مختصر خود مینویسد:
«در آغاز قرن شش هجری مذهب فقهی مالکی در باختر قلمروی اسلامی(آفریقا) چنان گسترش یافته بود که اگر کسی اهل آن سرزمینها بود، میشد وی را بیدرنگ مالکی دانست. اما در عصر امویان و سالیان نخست عباسیان که مذاهب فقهی و کلامی مختلفی به دنبال نفوذ در دل باختر اسلامی بودند، چنین موفقیتی هرگز آسان نبوده است. از همین رو جای دارد بپرسیم که براستی چه عواملی باعث مقبولیت مذهب مالک در باختر میانه اسلامی شد؟ آیا چنان که ابن خلدون میاندیشید، سرشت بدویِ یکسان و زیستبوم سنتیِ همسان مردم آفریقا و حجاز بود که سبب میشد مذهب حجازیِ مالک برای آنان مطبوعتر باشد؟ یا این گسترش، مدیون قدرت سیاسی و گروههای فعال اجتماعی بوده؟ یا ریشه در تلاشهای پیروان این مذهب و خصوصا نسل نخستشان دارد؟
این پرسشها مقدمه دکتر عماره برای ورود به بحث است ولی آن چه در ادامه میخوانید، گزارش مترجم از مقاله است که برای فهم راحتتر مخاطبان توضیحاتی به آن افزوده شده و ترتیب مطالب نیز پس و پیش شده.
...
هفتاد سال پس از آغاز فتوحات، بسیاری از مناطق آفریقا به قلمرو اسلام پیوسته بودند. از همین زمان، مردمان آفریقا همواره ملتی در حاشیه و محروم بودند و نه از مشارکت سیاسی بهره داشتند و نه از حقوق برابر با اعراب. تا اینکه دو گروه از خوارج یعنی صُفریه و إباضیه فعالیت خود را در آفریقا آغاز کردند و خواستار لغو مالیاتها و تحقق مشارکت سیاسی برای مردم و برابری حقوقی میان عرب و غیرعرب شدند. (همیشه از جدیترین اپوزیسیونهای خلافت مرکزی در جهان اسلام، خوارج بودهاند و بسیاری اوقات هم مطالباتشان، حقوق اجتماعی برابر و حق مشارکت سیاسی بوده است. به پندار من چیزهایی که درباره جنایت و خشونت خوارج در متون تاریخی ثبت و ضبط شده، گرچه یکسره انکارپذیر نیست، اما بخشی از آن هم حاصل پروپاگاندای خلافت مرکزی علیه آنان بوده.)
از دیگر سو، سلطه مذهبی _به مثابه هژمونی در نزد گرامشی_ تسهیلگر سلطه سیاسی خواهد شد و از دست رفتن هر کدام از اینها به زوال دیگری نیز میانجامد. از همین رو دو مرکز خلافت اسلامی در آن عصر_بغداد عباسی و قاهره فاطمی_ ترجیح میدادند مذهب حنفی و اسماعیلی در ایالت آفریقا تثبیت شود اما طبیعتا مردم آفریقا آن را نمیپذیرفتند.
بنا بر نقل قولی از ماکس وبر، حد نهایی تمایز اجتماعی، تمایز دینی است. برای مثال در یک منطقه جغرافیایی، دو گروه قومی که برای چند صد سال همزیستی مسالمتآمیز دارند و حتی خدایان مشترک دارند، کافی است با تغییر شرایط، منافع سیاسی و اجتماعی و مادی متضادی بیابند تا ناگهان خدایانشان نیز از هم جدا شوند. و دقیقا وضعیت حاشیهای و محروم مردم آفریقا که خلافت مرکزی را دشمن خودشان میدانستند سبب میشد گروههای حنفی و اسماعیلی در جذب مردم به سوی خود بختیار نباشند. با کنار رفتن حنفیه و اسماعیلیه، گروههای رقیب عبارت بودند از: اباضيه، صفريه، معتزله، واصلیه، زیدیه و مالکیه.
معتزله و واصلیه توسط رقیبان تضعیف شدند و زیدیه نیز در منطقه محدودی پذیرفته شد. موفقترین آنها یعنی اباضیه و صفریه در مرحله اول، توسط فاطمیان سرکوب نظامی و در مرحله دوم، در مذهب مالکی منحل شدند. در نهایت، این فقیهان مالکی بودند که از همان آغاز با شاگرد پروری و تدریس فقه مالکی و سپس قبضه کردن مناصب قضایی، مذهب مالک را در بدنه اجتماعی آفریقا تثبیت کردند.
نویسنده در پایان میافزاید مطالعه کتب فقهی مصطلح به "نوازل" که در باختر میانه نگارش یافتهاند به ما نشان میدهد که چگونه فقیهان مالکی توانستند خودشان را در میان جوامع آفریقایی جا دهند و مبانی فقهی مذهبشان را با عرف همساز کنند تا جایی که عرف یکی از منابع قانونگزاری در مذهب مالکی شد. برای نمونه، طبق عرف جوامع آفریقایی، زن از هر گونه حق ارث محروم بوده و هیچ کدام از فقیهان مالکی به چنین قانون عرفیای اعتراض نکرد تا آن جا که فقیهی به نام "ابوسالم ابراهیم العقبانی" به سکوت فقیهان در برابر این حکم عرفی و خلاف شریعت، اعتراض کرد.
به نظر نویسنده، سیطره مذهب مالکی بر آفریقا به همین ویژگی درونیاش بر میگردد که سنت و عرف را بسیار رعایت کرده و بسیاری اوقات به قوانین عرفی اعتراض نمیکند و نسبت به جامعه روستایی آفریقایی بسیار محافظهکار است.
گزارش: جواد شريفی
🔰منبع: مطالعات اجتماعی فقه
@religionandsociety