«ما مامور به وظیفه‌ی‌دینی هستیم یا مقید به نتیجه‌ی عمل؟».. علی زمانیان

🔻"ما مامور به وظیفه‌ی‌دینی هستیم یا مقید به نتیجه‌ی عمل؟"🔻

♦️در تقابل میان اخلاقِ اعتقاد و اخلاقِ نتیجه

✍🏻 علی زمانیان

🔸بارها از زبان افراد مختلف و منجمله از رهبران شنیده‌ایم که "ما مامور به وظیفه‌ایم نه نتیجه". به این معنا که آدمی باید بر اساس وظیفه‌ای که بر عهده دارد، عمل کند و نظر به نتیجه نکند. و البته منظورشان این است که یک انسان دین‌دار در وقتِ عمل، باید صرفا به دستورات و وظایفِ الهی نگاه ‌کند و نه به انتهای عمل و این که چه نتایج، عوارض و عواقبی دارد.

🔹 در این اندیشه، دو فرض اساسی وجود دارد:
❗️الف) فرض اول بر این است که خداوند، حکیم است و مدبر و خیرخواه، بنابراین اگر ما را موظف به عمل می‌کند، حتما خیر و سعادت ما را می خواهد، حتی اگر به ظاهر می‌بینیم که آن عمل، واجد نتایج و عوارض منفی و تلخ است.
❗️ب) فرض دوم نیز بر این باور استوار است که ما آدمیان می‌توانیم قطعا و یقینا بدانیم وظیفه‌ی ما در هر یک از موقعیت‌های مختلف چیست.

🔸هر یک از دو پیش فرض گفته شده، نیازمند واکاوی معنایی و گفت‌وگوی نقّادانه است. زیرا ظاهر ادعاها روشن و شفاف و اما هر یک از این دو، در واقع مبهم و بسیار مستعد بدفهمی است.
به گونه‌ای که عمومِ رفتارهای خشن و جنایت‌ها ذیل همین پیش فرض‌ها صورت بندی می‌شود.

🔹از این رو لازم است در باب هر یک از این دو، با دقتِ فراوان به تامل نشست. اما آن چه در این نوشته مورد اشاره است، نقد این دو پیش فرض نیست بلکه راه‌گشایی و برون رفت از این مخمصه‌ی دوگانه است، آن گونه که نه احساسِ سرپیچی از فرمان خدا و وظیفه‌‌ی الهی کنیم و نه مستوجب وضعیتی دردناک و رنج افزا برای دیگران شویم.

🔸برای پاسخ گویی به این پرسش که ما آیا مکلف به وظیفه‌ایم یا نتیجه، ابتدا باید به پرسش دیگری پاسخ دهیم و آن، چنین است که نتایج و آثارِ عمل ما (فارغ از نتایج خوب یا بد)، گریبان چه کسی و یا کسانی را خواهد گرفت؟
به عبارتی دیگر، دامنه‌ی نتایجِ عمل، آیا در خودِ شخص باقی می‌ماند و یا افرادِ دیگری را درگیر خواهد کرد؟
البته می‌دانیم که آثار فردی‌ترین و شخصی‌ترین رفتار ما در نهایت به دیگران تسری پیدا می‌کند و تقریبا عملی را نمی‌توان مثال زد که صرفا و مطلقا در حوزه و محدوده‌ی شخص، باقی بماند، الّا اعمالِ بسیار جزیی و کم اهمیت که به محاسبه در‌نمی آید.

🔹 دست کم در نگاه اول می‌توانیم اعمال و رفتارمان را به دو دسته‌ی بزرگ تقسیم کنیم:
اول آن‌هایی که نتایج‌شان آشکارا به خود شخص راجع است
و دوم آن‌هایی که آثار و نتایج‌شان (درکوتاه مدت و یا بلند مدت)، به دیگران هم سرایت می‌کند.

🔸 تفکیک آثار و نتایج به ساحت فردی و اجتماعی، راه را کمی روشن می‌کند و معلوم می‌کند در چه وقت مکلف به وظیفه‌ایم و در چه هنگام مکلف به نتیجه‌. در یک محاسبه‌ی قابل قبول، هنگامی که متوجه می شویم تبعات و نتایج عمل‌مان صرفا به خودمان محدود می‌شود، آن زمان، ما مکلف به وظیفه‌ایم و هنگامی که در یک محاسبه‌ی عمومی و آشکارا دریافتیم که نتایج عمل ما دامن دیگران را نیز خواهد گرفت، باید اخلاق نتیجه گرا را برگزینیم.

🔹 بنابراین، اگر عارفی بگوید من صرفا به وظیفه‌ام عمل می کنم و با نتیجه کاری ندارم(حتی اگر رنجی به من برسد)، سخن او موجه است، زیرا او صرفا برای خودش تصمیم می‌گیرد و می‌خواهد زندگی اصیل و مبتنی بر رای و نظر خودش داشته باشد. اما اگر زمام‌دار و حاکمی ادعا کند من مکلف به وظیفه‌‌ی خویشم و به نتیجه کاری ندارم، سخنی ناموجه و بلکه بسیار غیر اخلاقی گفته‌است، زیرا در او دارد در باره‌ی دیگران تصمیم می‌گیرد و در بسیاری موارد، راه به خشونت غیر انسانی و استبداد می‌برد.

🔸 "داعش" مثال کامل ایده‌ی "موظف به تکلیف و نه نتیجه" است. یک عارف و یک داعشی در این که هر دو به احساسِ تکلیف‌شان عمل می‌کنند، مشترکند اما چرا عارف نزد ما موجه و محترم است اما داعش را طرد می‌کنیم؟ زیرا بر این باوریم که عارف، برای خودش تصمیم می‌گیرد و داعش برای دیگران. عارف برای رستگاری خودش و بر اساس قواعد شخصی خود زندگی می‌کند اما داعش، بدون در نظر گرفتن آثار و نتایج عملش بر روی دیگران و بدون در نظر گرفتن اراده و اختیار آن‌ها دست به عمل می زند.

🔹اولین گام برای برون رفت از دوگانه‌ی وظیفه و نتیجه (و یا اخلاق اعتقاد و اخلاق نتیجه)، این است که بدانیم:
ما مامور به وظیفه‌ایم، هنگامی که به رستگاری خود می‌اندیشیم و صرفا برای خودمان تصمیم می‌گیریم.
و نظر به نتیجه می‌کنیم هنگامی که آثار و نتایج عمل ما دامن‌گیر دیگران می‌شود. بر این باید افزود که نتیجه نیز باید با فهم عمومی، عقلانیت جمعی و اخلاق، سازگار باشد.

1398/02/15

🔰منبع: خرد منتقد

@religionandsociety