گاهی از پنجره عقب به تهران نگاه گن!. 🖋علی اکبر قنبرپور. فیلمی دارد به نام «پنجره عقبی»

گاهی از پنجره عقب به تهران نگاه گن!
🖋علی اکبر قنبرپور
@sahatzist
هیچکاک فیلمی دارد به نام "پنجره عقبی". آنجا که"پرده می افتد" خیلی هافقط پنجره جلو را می بینند،عده ای با بی خیالی از پنجره عقبی عبور می کنند. عده ای توجه وتمرکز در پنجره عقبی را یزرگ کردن بدی ها وسیاه نشان دادن زندگی تلقی میکنند. اما "پنجره عقبی"هست و علیرغم همه تلاشها حذف نمی شود و لکان آنرا"امر واقع"می نامد.
@sahatzist
آن هسته برجای مانده در واقعیت زندگی که همچون "دملی"ویا "خاری"صافی ویکدستی زیبایی پنجره جلو را برهم می زند ؛ و من در هتل رزرو شده از طرف شرکت دارویی که بر فراز قله تهران ساخته شده است در "پنجره عقبی"قرار گرفته ام. در حالیکه در پنحره جلو تهران چون الماسی تراش خورده در برابرت می درخشد وطنازی می کند وباد خنک ارتفاعات درکه نرم نرمک از میان تارهای "دل" عبور می کند و در این سر کشیدن رایحه ای مطبوع روانت را آرام می کند و از آن عمقها به قول استفان مالارمه نوایی گنگ اما زیبا حس می شود؛ -در پنجره عقبی همان کراهت رایج ورفتار روزمره جامعه خود را نشان میدهد ، همان حکایت تلخ و تکراری : دست اندازی وغارت جنگلها وکوهها ومراتع مظلوم وطن. دو قدمی بیشتر نمانده که کل ارتفاعات درکه به تصرف مافیاهای بسازو بفروشی در آید و کوهها نیز زیر مهمیز آپارتمان وهتل سازی و... از منظر ایران رخت بر بندند.
@sahatzist
فدریکو فلینی، این همه چیزدان مرحوم در فیلمی حکایت از "قهر کردن" ماه وعزم او برای مهاجرت از فضای شهری می کند در جایی که کسی "قدرماه" را نمی داند و برای مردمانش سوسوی لامپی در اینور وآنور کفایت می کند. ایکاش کوهها وجنگلها ومراتع ایران نیز "پایی"داشتند و حداقل برای دوره ای از این سرزمین مهاجرت میکردند.
@sahatzist

ساحت زیست

http://s1.upzone.ir/13197/images_-1-.jpg