خودزنی حریف و شادی غریب یک ملت!.. 📝حسین اسداللهی

خودزنی حریف و شادی غریب یک ملت!

📝حسین اسداللهی

🔸بی شک تیم ملی ایران علی رغم تمامی گمانه زنی ها و تحلیل های موجود در رابطه با قدرت بازیِ فوتبال مراکش، خوش درخشید و تا آخرین لحظه دست از مبارزه بر نداشت. این امر هم قابل تحسین است و هم امیدوار کننده.

🔸 اما اتفاق انتهای بازی و خودزنی تیم مراکش که منجر به برد مبتنی بر شانسِ تیم ایران در این مسابقه شد و از همه مهم تر شادی بی وصفِ پس از آن که نه تنها گوینده را بر آن داشت که جلوی دوربین و در مقابل دیدگان میلیون ها ایرانی بگوید: "من واقعا مثل چی!؟ کیف کردم و مطمئنم شما (مخاطبین) هم مثل چی!؟ کیف کردید"، که مثل همیشه پس از هر پیروزیِ ورزشی (خاصه ورزش فوتبال) مردم را جهت پرفورمِ شادی و ابراز احساسات به خیابان ها کشید، در خود پرسشی اساسی داشت. اینکه چرا غفلت و اشتباه تیم حریف را به پیروزی خود تعبیر کردیم؟ فقط تصور کنیم (فرض محال که محال نیست)، در تمامی بازی های پیش رو چنین اتفاقی تکرار شود و تیم ما بر همین قیاس بالا برود و در نهایت هم جام را بالای سر بگیرد... واقعا باز هم به خیابان ها خواهیم رفت؟! و گوینده هم اذعان خواهد کرد که مثل چی! کیف کرده است؟!

🔸سال هاست که جامعه شناسان و پژوهشگران زیادی مقوله شادی در جامعه ایرانی را به ابژه ای قابل بحث بدل ساخته اند. پدیده ای که در میدان های اجتماعی، منکوب شده و لذا بزنگاه ها و اشکالِ متفاوت بروز خود را در ناخودآگاه جمعی پردازش می کند.

🔸کارناول خیابانیِ بعد از پیروزی فوتبال یگانه تجمعی است که در دهه های اخیر، هزاران نفر را بدون هیچ واهمه ای از ساز و کارهای حاکمیت مندیِ ساختار قدرت به عرصه ی عمومی می کشاند و انضباط را آن گونه که در ذهن خود ترسیم کرده است پیاده می کند. بی تردید این شورِ خیابانی همان "ناخودآگاه بیرونِ" جامعه ی ایرانی و سوژه های "میل گر ِ خانه بدوشِ" آن است. سوژه هایی که زیبایی شناسیِ جمعیِ مطلوب خود را برای ساعاتی بر نظمِ حاکمِ دیگری خواسته تحمیل می کند.

🔸آنچه در این میان قابل تامل است، نه نحوه که اتفاقا علتِ بروز این رفتارهای سرخوشانه (اینکه پیروزی خود را در ضعف و اشتباه و گل به خودیِ دیگری تعریف و جستجو می کنیم) و کم رنگ شدن ارزش ها و کهن الگوهای فرهنگی در جامعه به بهای لحظاتی شاد بودن است. جایگزین شدن نُرم های قهرمانی به جای مرام و پیشه پهلوانی- در ورزشِ تجاری - و ته نشین شدن آن در خلق های تنگِ اجتماعی، حکایت و تصویرِ درناکِ آرزوهای بی کران ولی سرخورده ی جامعه ی ایرانی است. جامعه ای که سهم بیشتری از "زیست جهانِ" مصادره شده و آویختن تعلقِ خاطر خود بر دیوارهایش را طلب می کند. سوژه هایی که گام های کوچک توسعه ی مدنی و اجتماعی را در این بریکلاژهای پرفورماتیکِ تلخ و غریب به نمایش می گذارند.

🔸فوتبال و برنده شدن در آن صرفا بهانه ای برای تصرفِ تنانه و حداقلیِ حوزه ی عمومی و سلفی گرفتن با آن است. کنشی فیگوراتیو و ریزومیک که مثل همیشه روایتگرِ تحولاتِ زیر پوست جامعه ی امروز ایران است.

@sociology_of_sport