درب استادیوم‌های فوتبال را به روی زنان ایرانی بگشایید: نقدی کوتاه بر جنسیتی کردن مکان

درب استادیوم های فوتبال را به روی زنان ایرانی بگشایید: نقدی کوتاه بر جنسیتی کردن مکان
وحید قاسمی، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

سیاست گزاران فرهنگی طی چند دهه اخیر تلاش های فراوانی برای جنسیتی کردن پدیده های مختلف به انجام رسانده اند. تلاش برای جنسیتی کردن مکان یکی از این موارد است. مردانه – زنانه کردن کلاس های درس دانشگاهی از اولین تلاش ها برای جنسیتی کردن مکان، پس از انقلاب اسلامی بود. جنسیتی کردن خانه، مهد کودک، مدرسه، دانشگاه، ورزشگاه، تاکسی، اتوبوس، مترو، قطار، اداره، خیابان و پارک از جمله مواردی است که به بحث کلی جنسیتی کردن مکان ربط پیدا می کند.
در حالی که دوگانه مرد – زن، طبیعی و زیست شناختی است دوگانه زنانه – مردانه، فرهنگی و اجتماعی است. در حالی که به خواست طبیعت زن یا مرد شده ایم به خواست جامعه، زنانه یا مردانه زندگی می کنیم. در حالی که زن و مرد بودن تعریفی یکسان بین تمامی انسان ها، در همه مکان ها و زمان ها دارد، زنانه یا مردانه زندگی کردن به شدت در طول زمان و مکان تا بدان حد متغیر و متفاوت است که به راحتی می توان آن را در بسیاری از موارد متضاد دانست.
فرهنگ در اجتماعات انسانی مختلف، پدیده های متفاوتی را با درجات مختلفی جنسیتی می کند. فرهنگ ممکن است نقش ها را جنسیتی کند مثلاً بگوید نقش رییس جمهوری یک نقش مردانه است. به همین ترتیب فرهنگ ممکن است نقش وزارت را یک نقش مردانه تعریف کند در حالی که مربی مهد کودک یا پرستار بیمارستان را نقش هایی کاملاً یا بیشتر زنانه تعریف کند. پیوند مرد-رییس جمهور یا زن-مربی مهد کودک، نه یک پیوند ذاتی که یک پیوند فرهنگی است. به همین ترتیب پیوند های زن-درون خانه و مرد- بیرون خانه پیوند هایی فرهنگی هستند.
فرهنگ همچنین ممکن است مکان را جنسیتی کند مثلاً بگوید عقب اتوبوس زنانه و جلوی اتوبوس مردانه است. سمت راست پارک مردانه و سمت چپ آن زنانه است. اتاق های طبقه دوم اداره، مردانه و اتاق های طبقه سوم زنانه است. سمت راست پرده در کلاس درس، مردانه و سمت چپ آن زنانه است. واگن های فرد قطار، مردانه و واگن های زوج زنانه است. استادیوم های فوتبال مردان، مردانه و استادیوم های فوتبال زنان، زنانه است. تمامی این پیوندها، صرفاً فرهنگی بوده و هیچ پیوند ذاتی بین آنها وجود ندارد.
وقتی گفته می شود پیوند فرهنگی است به معنای آن است که انسان ها آن را در جامعه یاد گرفته اند. اینکه رسانه ها منجر به عمومیت چنین پدیده ای می شوند به هیچ وجه به معنای آن نیست که بین مرد و رییس جمهور شدن یا زن و مربی مهد کودک شدن و همچنین بین زن و داخل خانه ماندن و مرد با بیرون از خانه رفتن، پیوندی طبیعی و ذاتی وجود دارد و این پیوند ها را جوامع مختلف بر حسب تاریخ متفاوت خود ایجاد کرده اند.
قدرت پیوندهایی که در اثر فرهنگ در ذهن ما رسوب کرده اند به اندازه ای است که ما گاهی فکر می کنیم آنها جزء طبیعت زن و مرد بودن است و تنها با مقایسه فرهنگ های مختلف با یکدیگر و یا تغییرات فرهنگی یک جامعه در طول زمان است که می توان مطمئن شد بسیاری از پیوندها ربطی به طبیعت و ذات زن و مرد بودن ندارد و امری فرهنگی است.
گاهی این پیوندها به نوعی نابرابری و تبعیض جنسیتی تفسیر می شوند. آنچه در رابطه با استادیوم فوتبال در ایران رخ داده است به عنوان نابرابری و تبعیض تفسیر شده است. سیاست گزاران فرهنگی همواره برای خود توجیهاتی را ارائه می دهند که البته برای خودشان منطقی تلقی می شود اما آنچه تصمیمات آنها را در نزد مردم مقبول می کند به منطق ارزیابی مردم ارتباط دارد. اینکه محیط استادیوم های فوتبال به لحاظ اخلاقی مناسب برای زنان دانسته نشود ضعیف تر از آن است که ذهن پرسشگر جوانان امروزی را قانع کند.
به خاطر بیاوریم که هیچ تبعیض و نابرابری در طول تاریخ بدون توجیه نبوده است. توجیه فلسفی با کمک نظریه های ارسطو، توجیه علمی تجربی با کمک نظریه های چارلز داروین، توجیه اجتماعی با کمک دیدگاه داروینیست های اجتماعی و توجیه مذهبی با یاری گرفتن از انجیل مقدس شدیدترین تبعیض های نژادی و قومیتی را در قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی را در بین کسانی که برنده آن تبعیض ها و نابرابری ها بودند کاملاً قابل قبول می کرد و آنان وجدان خود را با کمک این موجه سازی ها و عمدتاً سوء استفاده ها آرام می کردند. در واقع آنان (عمدتاً استعمارگران اسپانیایی، بلژیکی و انگلیسی) با وجدانی آرام، جان میلیون ها نفر از سیاهان آفریقایی، سرخ پوستان آمریکایی و هندیان را گرفتند. آنها در واقع بدنبال سود اقتصادی از طریق به دست آوردن زمین، طلا، نقره، کائوچو و یا برده برای کار بر روی زمین بودند و البته برای این کارهایشان نیاز به توجیه داشتند. آنان سوء استفاده از نظریات فلسفی و علمی و یا آیات کتب مقدس را بهترین ابزار دیدند.