نزدیک سپیده دم خواب دید که خود را در یکی از اوراق کتابخانه‌های کلمانتین پنهان کرده بود

نزدیک سپیده دم خواب دید که خود را در یکی از اوراق کتابخانه های کلمانتین پنهان کرده بود.
کتابداری با عینک دودی از او‌پرسید؛ دنبال چه میگردی؟


هلادیک جواب داد ؛ خدا ...


کتابدار به او گفت : خدا در یکی از چهار صدهزار جلد کتاب کتابخانه ی کلمانتین است!
پدران من و پدران پدران من به دنبال آن حروف گشته اند. من از بس پی ِ آن گشته ام کور شدم.
عینک خود را برداشت و هلادیک دید که چشمان ِ او مرده اند...



#مرگ_و_پرگار
#خورخه_لوییس_بورخس

ترجمه احمد میر علایی



https://t.me/toreyejan