«اندر احوالات دانش و دانشگاه». (🖋 سعید کشاورزی).. ✅ چند وقت پیش٬ مدیر یکی از دانشگاه‌های!

«اندر احوالات دانش و دانشگاه»
(🖋 سعید کشاورزی)

✅ چند وقت پیش٬ مدیر یکی از دانشگاه‌های! کوچک و تازه تاسیس٬ در جلسه‌ای٬ به شکلی پیروزمندانه٬ اعلام می‌کرد که در سال گذشته٬ ۱۸۰۰ مدرک تحصیلی صادر کرده است و در ادامه توضیح داد که یکی از بزرگ‌ترین مشکلات آن دانشگاه٬ نبودِ زیرساخت‌هایِ لازم جهت صدور این حجم عظیم از مدارک تحصیلی است! بی‌شک آن مکان با آن بضاعت علمی٬ در هیچ کجای این کره‌ی خاکی دانشگاه نام نمی‌گرفت مگر اینجا! تاکیدِ مداوم مدیر آن مکان بر عدد ۱۸۰۰ و حجم مدارک صادر شده٬ من را به یاد شاملو می‌انداخت:
هرگز کسی این‌گونه فجیع به کشتن دانش! برنخاست که ما خاسته‌ایم...

✅ در فرآیند و چرخه تصمیم‌گیری در خصوصِ اختصاص مجوز به دانشگاه‌ها ظاهرا همه نماینده دارند٬ غیر از خود دانش! بیچاره دانش! تصور کنید در جلسه خواستگاری٬ نظر بقّال سرکوچه را هم بخواهند اما کسی نظرِ عروس خانم را نپرسد. مگر‌ مهم است؟!

✅ چند ماه پیش٬ مطلع شدیم که پایان‌نامه همسرم را به صورت فایل وٌرد در اینترنت برای فروش گذاشته‌اند. کاشف به عمل آمد که در چندین و چند سایت هم موجود است. شاهد بودم که ایشان چقدر برای این پایان‌نامه زحمت کشیده بود. با همه‌ موضوع کنار آمدیم الّا یک چیز٬ آخر چرا آنقدر ارزان؟ یکسال زحمت شبانه‌روزی٬ فقط ۳۰۰۰ تومان! قیمت آدامس «اربیت» چند است؟

✅ کارل پولانی در کتاب «دگرگونی بزرگ»٬ شرح می‌دهد که اجتماع نباید به ابزار انضمامیِ بازار درآید. به عبارت دیگر٬ اجتماع است که باید بر نهاد بازار سیطره داشته باشد و نه بالعکس. پولانی معتقد است سیطره‌ی بازار بر اجتماع٬ منجر به تباهی انسان و محیط‌زیست می‌شود. امروزه٬ عده‌ای معتقدند که در بسیاری از کشورها با نظامِ سرمایه‌داری٬ نهاد بازار بر نهاد اجتماع دست‌اندازی کرده است. بااین‌حال٬ در مهدِ سرمایه‌داری هم٬ ساز‌و‌کارهایی تعبیه شده تا نهایتا نهاد دانش تا حدّی از نگاه بازاری و سودانگارانه به‌دور باشد. می‌گویند اگر تنها یک‌مکان باشد که می‌بایست از ورود نگاه بازاری به آن اجتناب کرد٬ همان دانش و دانشگاه است. کاش آن یک‌مکان را با این نگاه و چشم‌انداز به تباهی نکشانیم.

✅ انگار باید همه‌چیز را خودمان با چشمان خود ببینیم تا باورمان شود٬ تازه اگر بشود! بوردیو٬ جامعه‌شناس نام‌آشنا٬ از مفهومی به نام تورم مدرک تحصیلی نام می‌برد؛ به این معنا که آن‌قدر حجم این سرمایه فرهنگی زیاد شود که دیگر حاویِ ارزش خاصی نباشد. فکر‌ نمی‌کنم ایشان به خواب هم این‌چنین فضایی را تصور کرده باشد. البته ما در وجوه دیگری هم٬ سرآمد شده‌ایم. تلاش کرده‌ایم تا آیتم مصرف انرژی جهت حصول مدارک را به حداقل برسانیم٬ یک چیزی در حد زحمتِ ثبت نام! بوردیو٬ بیا ببین٬ ما آخرشیم!
توجه: مخاطب این متن٬ قطعا بسیاری از دانشگاه‌های معتبر و واقعا علمی کشور نیستند.

(این متن را اگر می‌پسندید، برای دیگران هم ارسال کنید).
@PoliticalSocio