شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
✅سرگردان در «اقتصاد مار و پله».. ✍مهدی تدینی
✅سرگردان در «اقتصادِ مار و پله»
✍مهدی تدينی
🔹مدتها در پی تعبیری برای توضیح و توصیف وضعیت اقتصادیمان بودم تا سرانجام به تعبیر «مار و پله» رسیدم. بعید است کسی با بازی «مار و پله» آشنا نباشد. تاس میریزی، به اندازۀ عددی که آمده است مهرهات را پیش میبری، اگر به «نردبان» (پله) رسیدی بالا میروی، بالا... لبخندی میزنی، نگاه تحقیرآمیزی به حریف میکنی و به همین آسانی بالا میروی؛ انگار که سوار پلۀ برقی شده باشی. تاس میریزی، مهرهات را به اندازۀ عددی که آمده است پیش میبری، اگر به «نیش مار» برسی، سقوط میکنی؛ سقوط میکنی تا دُمِ مار و این بار حریف به قیافۀ نیشخوردۀ تو میخندد. ویژگی اصلی این بازی «تصادف و اقبال» است، سرنوشت تو، بر اساس گردش تاس و چیدمان تصادفی مارها و پلهها رقم میخورد. همین...
🔹وضعیت اقتصادی ما نیز همواره همین بوده است. نیازی به «ابتکار»، «خلاقیت»، «دانش» و چیزهایی مانند این نیست. مردم بر اساس «سادهترین الگوهای اقتصادی ممکن تاس میریزند»، عددی میآید، گروهی به «پله» میرسند و گروهی به «نیش مار». اما تفاوتی اساسی نیز در اینجا وجود دارد، و آن این است که در اقتصاد ما «عموماً» مارها فقط برای یک گروه (اکثریت حقوقبگیر) و نردهبانها فقط برای یک گروه (اقلیت دارا) است. مارِ بازیِ ما، گاهی، فقط گاهی، آن اقلیت ثروتمند را هم نیش میزند، اما به ندرت و چهبسا در موارد استثنایی. اما نردهبانِ پیشرفت همیشه برای همان «اقلیت دارا»ست، و نیش مار نیز همیشه برای آن بخش از جامعه که نمیتواند به سرعت دارایی «بیندوزد» و آن را تبدیل به دارایی غیرنقدی کند. پس اگر نفسِ بازی مار و پله عادلانه است (یعنی تصادفِ خوب و بد به طور مساوی بین حریفان توزیع شده است)، بازیِ مار و پلۀ اقتصادِ ما عادلانه هم نیست. زیرا نردبانها همیشه برای یک گروه خاص و نیشها همیشه برای گروهی دیگر است.
🔹اگر بخواهیم اصلیترین هدف از ایجاد «دولت» را نام ببریم پاسخ چیست؟ اندیشههای راستگرایانه و محافظهکار معمولاً «برقراری امنیت» را هدف اصلی دولت میدانند و اندیشههای سیاسی چپ هدف اصلی دولتداری را «برقراری عدالت اجتماعی» میدانند. اما قطعاً پاسخ هر دوی اینهاست: «امنیت و عدالت اجتماعی»؛ ضمن اینکه امنیت و عدالت سخت درهمتنیدهاند: امنیت عدالت میآورد و عدالت تضمین امنیت است. جوامع هر چه بیشتر در عصر جدید پیش رفتند ایدۀ «عدالت اجتماعی» نقشی محوریتر گرفت. دولت هست تا پایهگذار و بسطدهندۀ عدالت اجتماعی باشد. شیوههای برقراری عدالت اجتماعی انگشتشمار است. یک راه ساده این است که دولت/حکومت همۀ داراییها را تصاحب کند و بعد عادلانه تقسیم کند (تجربۀ شکستخوردۀ کمونیسم)؛ راهی دیگر آزادگذاریِ کامل است تا هرکس به هر شیوهای میتواند حق خود را بگیرد (لیبرالیسم متوحش). و راهی بینابین این است که دولت با مداخلۀ متناسب (که البته سر این واژۀ «متناسب» 150 سال است که جنگ است) از انباشت بیحساب و کتابِ ثروت و فقر، امید و نومیدی جلوگیری کند.
🔹متأسفانه در همین روزهایی که در حال سپری شدن است آن اکثریتِ همیشه «نیشخوارِ» ایران نیش جدیدی خوردند و دوباره سقوط کردند به جایی که چند سال پیش بودند. مشکل این جماعت این است که ارزش افزودهای که ایجاد میکنند تا میخواهد به حدی برسد که «نردبانی» برای پیشرفتشان شود در پیِ یک التهاب اقتصادی و تنزل ارزش پول ملی، ارزش خود را از دست میدهد. و درست در زمانی که این جماعت به سوی دمِ مار سقوط میکنند آن اقلیت دیگر بدون زحمت و بدون ایجاد ارزش افزوده از نردبان ترقی بالا میروند. کسی که ارزش داراییاش 100 میلیون بوده، پس از بحران ارزش کالاییِ داراییاش میشود 50 میلیون؛ و کسی که ارزش داراییاش 5 میلیارد بوده، بدون کار خاصی، صاحب ثروتی 10 میلیاردی میشود.
🔹اینکه این بازی تمامناشدنی و دورهایِ مار و پله چه بر سر جامعه میآورد داستانی هزاران صفحهای است و در این نوشتار کوتاه نمیگنجد. اما جامعه یک چیز را به سادگی میفهمد: تنها راه بقا، تنها راه اینکه زندگی نسوزد، عمر هدر نشود این است که فرد در «اسرع وقت» ثروتی «بیندوزد» و خود را از حلقۀ اکثریتِ «نیشخوار» به اقلیتِ «نردهبانسوار» برساند. وقتی جامعه چنین زیرساختی بیابد بنیادهای پیشرفت جامعه متلاشی میشود، امکانِ تولید (از هر نوع) رنگ میبازد و جامعه شتابان به سوی وضعیتِ «هومو هومینی لوپوس» (انسان گرگِ انسان) سرازیر میشود...
#اقتصاد
🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology